چکیده:
علیرغم اینکه در قرآن کریم در مورد جزئیّات داستان و چگونگی قضاوت داود و سلیمان علیهمالسّلام درباره گوسفندانی که شبانه وارد مزرع ای شده و آن را تباه ساخته بودند، سخن بهتفصیل نیامده است. روایات متعددی، با اختلاف در نقل، در مورد تفصیل قصّه و چگونگی قضاوت حضرت داود و سلیمان علیهمالسّلام در تفاسیر فریقین در تفسیر این آیات حکایت شده است. از این رهگذر، اختلافها و برداشت های تفسیری متنوعی از ناحیه مفسران فریقین پدید آمده است. بنابراین نویسنده در این مقاله برآن است تا برداشتهای تفسیری مفسران فریقین درباره این آیه را ارائه کرده و عواملی که موجب ارائه چنین تفسیرهای متفاوتی از آیه شریفه شده است را روشن سازد. در نتیجه این پژوهش، روشن می شود که آن دسته از روایات که حاکی از اختلاف داود و سلیمان در حکم است که همه آنها موقوف یا مقطوع بوده و به سبک داستانسرایان به جزئیات داستان توجه دارند و با آیات و روایات قطعی همخوانی ندارند، مصدری جز یهود نداشته و از جمله اسرائیلیاتی هستند که ناخواسته وارد جرگه احادیث اهلتسنن شده و در اثر غفلت، از منابع ایشان به منابع تفسیری و روایی شیعه نیز منتقل شده است، که اعتماد به آنها شایسته نیست.
خلاصه ماشینی:
(غزالی، ۱۴۱۷: ۳۵۹) فخر رازی، از جبایی نقل کرده است: که جبایی چون اجتهاد برای انبیاء را جایز نمیداند، معتقد به وحیانی بودن حکم هر دو پیامبر شده است یا حداقل در این قضاوت، حکم داود و سلیمان را اجتهادی نمیداند.
خطای داود× مفسران معتقد به این نظر سه دیدگاه را دراینباره ارائه دادهاند: دیدگاه نخست مفسرانی که با توجه به مفهوم مخالف «ففهمناٰهاٰ سلیݧݧماٰن» حکم حضرت داود را خطا پنداشتهاند، بهعنوان مثال: جصاص ضمن نقل اختلاف مفسران در این مسئله، مینویسد: کسانی که میگویند حکم حق در یکی از احکام مجتهدان است، پنداشتهاند چون خدای متعال فرمود: «ففهمناٰهاٰ سلیݧݧماٰن»؛ و اختصاص داد فهم را به سلیمان، دلالت دارد بر اینکه برخلاف داود حضرت سلیمان در نزد خدا حکمش مصیب با حق بود؛ چراکه اگر حق در هر دو حکم بود، تخصیص فهم به سلیمان معنایی نداشت.
(ابنعربی، بیتا: ۱۲۶۶) پیش از این بیان شد که دروزه از مفسران اهلسنت جزئیات داستان حرث و غنم را از اسرائیلیاتی دانسته که توسط اهل کتاب زمان پیامبر| متداول شده است (دروزه، 1383: ۲۸۰ و ۲۸۲) ازاینرو بهنظر میرسد که صحیح نباشد چنین روایاتی را پایه و اساس تفسیر این آیه شریفه قرار داد و براساس آن سایر عقاید خود چون جواز اجتهاد انبیاء و سایرین از دانشمندان معمولی و معذور بودن مجتهدان آنها در صورت خطا را نتیجه گرفت.