چکیده:
پژوهش حاضر، با هدف ارزیابی وضعیت موجود دوره های آموزشی و ارائه الگوی کیفی ارتقاء اثربخشی دوره های آموزشی سازمان امور مالیاتی کشور به روش آمیخته انجام گرفته است. در بخش کمی جامعه آماری شامل کلیه کمک ممیزان، ممیزان و سرممیزان کشور است که به روش نمونه گیری خوش های در برخی از استان ها انتخاب شدند. همچنین دوره های آموزشی مالیاتی که طی دو سال اخیر برای کارشناسان اجرا شده است، مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. روایی پرسشنامه مورد تائید صاحب نظران آموزشی و پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 0/96 گزارش گردید. تحلیل داده ها بیانگر آن بود که وضعیت موجود نیازسنجی دوره های آموزشی، اهداف دوره های آموزشی، محتوای دوره های آموزشی، مدرسان دوره های آموزشی، سازماندهی دوره های آموزشی، ارزشیابی دوره های آموزشی و انگیزش از دید کارشناسان سازمان امور مالیاتی در حد متوسط بوده است. نتایج فوق و انجام مصاحبه با خبرگان مالیاتی، نتایج نشان داد که عمدهترین آسیبهای نظام آموزش سازمان امور مالیاتی شامل؛ نیازسنجی (سیستماتیک و علمی نبودن، جامع نبودن، کاربردی نبودن و عدم همکاری پرسنل سازمان در نیازسنجی)، اهداف دوره ها (عدم اطلاع رسانی، کلی بودن و محتوای نامناسب)، آسیب های محتوا (گستردگی سرفصل ها، نبود تیم تدوین محتوا و نظری بودن محتوا)، مدرسان (عدم صلاحیت، پرداخت نامناسب، روش تدریس نامناسب و معیوب بودن سیستم انتخاب مدرسان)، محیط و شرایط برگزاری دوره ها (امکانات و تجهیزات ضعیف و زمان نامناسب برگزاری دوره ها)، آسیب های اجرای دوره ها (عدم تفکیک کارآموزان، عدم حمایت مدیران، زمان اجرای دوره ها و اجرایی نبودن برخی دوره ها)، ارزشیابی آموزشی (پیگیری نکردن اثربخشی آموزش، واقعی نبودن نمرات ارزیابی دوره ها و عدم همکاری سرپرستان در خصوص ارزیابی دوره ها)، انگیزه (نبود مکانیزم های برای تشویق و تنبیه افراد، انگیزه ناکافی کارآموزان و انگیزه ناکافی مدرس ها)، مشکلات فرهنگی (عدم باور سرپرستان به آموزش و نگاه نامناسب مدیران ارشد به آموزش) و نیروی انسانی (کمبود نیروی انسانی و استفاده نادرست از تخصص ها در آموزش) می باشد.
خلاصه ماشینی:
نتايج فوق و انجام مصاحبه با خبرگان مالياتي، نتايج نشان داد که عمدهترين آسيبهاي نظام آموزش سازمان امور مالياتي شامل؛ نيازسنجي )سيستماتيک و علمي نبودن، جامع نبودن، کاربردي نبودن و عدم همکاري پرسنل سازمان در نيازسنجي(، اهداف دورهها )عدم اطلعرساني، کلي بودن و محتواي نامناسب(، آسيبهاي محتوا )گستردگي سرفصلها، نبود تيم تدوين محتوا و نظري بودن محتوا(، مدرسان )عدم صلحيت، پرداخت نامناسب، روش تدريس نامناسب و معيوب بودن سيستم انتخاب مدرسان(، محيط و شرايط برگزاري دورهها )امکانات و تجهيزات ضعيف و زمان نامناسب برگزاري دورهها(، آسيبهاي اجراي دورهها )عدم تفکيک کارآموزان، عدم حمايت مديران، زمان اجراي دورهها و اجرايي نبودن برخي دورهها(، ارزشيابي آموزشي )پيگيري نکردن اثربخشي آموزش، واقعي نبودن نمرات ارزيابي دورهها و عدم همکاري سرپرستان در خصوص ارزيابي دورهها(، انگيزه )نبود مکانيزمهاي براي تشويق و تنبيه افراد، انگيزه ناکافي کارآموزان و انگيزه ناکافي مدرسها(، مشکلت فرهنگي )عدم باور سرپرستان به آموزش و نگاه نامناسب مديران ارشد به آموزش( و نيروي انساني )کمبود نيروي انساني و استفاده نادرست از تخصصها در آموزش( ميباشد.
ir ١ - دانشآموخته دکتري، مديريت آموزشي، دانشکده روانشناسي و علوم تربيتي، دانشگاه تهران، تهران، ايران ٣- استاديار علوم تربيتي، مديريت آموزشي، دانشگاه آزاد اسلمي واحد ايلم، مرکز آبدانان ١- مقدمه سازمانها بهمنظور آماده کردن کارکنان خود، به راهبردهاي يادگيري، آموزش و توسعه و بهسازي منابع انساني، توجه ويژهاي دارند )٢٠٠٦ ,Salas et al(؛ زيرا کارکناني که آموزش ميبينند به احتمال بيشتري به سازمان متعهد ميشوند و سطوح بالتري از دانش و مهارت را نشان ميدهند و در نتيجه، وظايف خود را بهتر انجام ميدهند و اين امر به سازمان در بهرهوري بيشتر کمک ميکند )٢٠٠٩ ,Kraiger &Aguinis (.