چکیده:
کمتر اتّفاقی مانند مشروطه توانسته است بنیانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این سرزمین را دستخوش دگرگونی و تحوّل کند. این تحوّل بیش از هر چیز دیگری حاصل تأثیر ارتباط با غرب است؛ غربی که پس از قرون وسطی و مرکز قرار دادن «انسان» و دغدغههای او بهعنوان مهمترین مسأله پیش رو، پس از تجربه رنسانس و انقلاب صنعتی، به مدرنیته رسید. در فرایند تأثیر مدرنیته غرب بر ایران، شعر و ادب فارسی نیز برکنار نبود و نگرشهای جدیدی را درباره ویژگیهای اثر ادبی به وجود آورد؛ ویژگیهایی که با ظهور نیما به پختگی مطلوب خود دست یافت. در این تغییر نگرش، یکی از مقولههایی که از حیث رویکرد مولفّههای جدیدی را به خود دید، «اخلاق» است. اخلاق در این دوره، در کنار مضامین سنّتی خود، مولّفههای جدیدی را که حاصل تجربه مدرنیته و به موازات آن تغییر ساختارهای اجتماعی و روابط بین فردی است، تجربه کرد؛ مولّفههایی مانند وطنپرستی، انساندوستی، آزادی و ... . این مقاله سعی دارد در کنار پرداختن به مضامین سنّتی اخلاق در شعر نیما، به بررسی مولّفههای تازهای که نتیجه این دگرگونی فکری و ادبی است، در شعر او بهعنوان مطرحترین نظریهپرداز این تغییر و تحوّل بپردازد.
خلاصه ماشینی:
در واقع در همين فضاي تحوّل فکري است که موّلفه هاي اخلاقي شـعر نيمـا نيـز بايـد بررسي شود زيرا اخلاقي که در شعر نيما مطرح است ، در ظرف اجتماع و در برخورد با تک تک عناصر موجود در اجتماع معنا مييابد؛ حال بعضي از اين مضـامين اخلاقـي بـه دلايلي از جمله موقعيّت سنجي زماني نيما، قدمتي به درازاي تاريخ دارند و بعضي ديگـر در بستر جامعه مدني امروزي و در ارتباط با پديده هـايي چـون مدرنيتـه معنـا و مفهـوم يافته اند.
در واقع «اخلاق در دنياي گذشته از آن نـوع راه و رسمي سرچشمه گرفته است که غالباً بر وفـق مصـالح و منـافع قدرتمنـدان و متمکّنـان قالب گيري شده بوده است ؛ بنابراين ناگزير از حفظ نظم موجود پشتيباني مينمـوده و ايـن نظم موجود همان بوده است که بينوايان را در بينوايي خود و ستمکاران را در سـتم خـود به چشم تأييد مينگريسته و از شائبه ريـا و فريـب مبـرّا نبـوده اسـت »(اسـلامي ندوشـن ، ١٣٩١: ٢١٧) توجّه هميشگي نيما بـه مسـائل و مشـکلات افـراد پـايين دسـت جامعـه را ميتوان اقدامي در راستاي اين نقد وارد شده به اخلاق در شعر سّنتي تلقّي کرد.
اخلاق در شعر نيما اگر به حوادث و جريان هايي که از آغاز عصر مشروطه به بعد بر شـعر فارسـي گذشـته است ، نگاه شود، مشاهده ميشود که يک پاي ثابت آن لزوم تغيير در محتوا بوده است و اين موضوع در استناد به شعر يک شاعر براي پي بردن به نگرش او در مقوله اخـلاق و اخلاقيات ميتواند راه گشا باشد.