چکیده:
وهابیت و دیوبندیه از آن جهت که هر دو مدعی عمل به روش پیشینیان و بزرگان
خودند، با هم شباهت دارند و در نگاه ابتدایی دارای نوعی همگرائیهایی در مباحث
توحید، جهاد، خلافت اسلامی و افراط گرایی مذهبیاند؛ اما در واقع بین آن دو از نگاه
مبنایی تضادهای اساسی وجود دارد که به هیچ وجه نمیتوان آن دو را یکی دانست؛
چنان که در رد باورهای همدیگر کتابها نوشتهانه زیرا فلسفه وجودی وهابیت در تضاد
با مذاهب فقهی، کلامی و سلوک عرفانی است و حال آنکه مکتب دیوبند از این علوم
دفاع میکند. تحقیق پیش رو با در نظر گرفتن اشتراکاتی مانند رجوع به سلف، خلافت،
مباحث توحید، جهاد و افتراقاتی چون شفاعت، توسل، زیارت قبور و حیات برزخی، از
این دو با رویکرد توصیفی- تحلیلی به واگرایی و همگرایی آین دو نحله فکری
پرداخته است
خلاصه ماشینی:
واگرایی، همگرایی، سلفیه، وهابیت، دیوبندیه مقدمه بعد از تأسیس مدرسه دارالعلوم، گروهی از علمای آن تحت تأثیر افکار شاه ولیالله دهلوی، برخی از عقاید ابنتیمیه را ترویج میکردند که همین امر باعث شد اتهام وهابیگری در مورد آنان تقویت شود؛ اما ملاخلیل احمد سهارنپوری به نمایندگی از دیوبندیان جزوهای منتشر کرد و در آن بهصراحت اعلام کرد نه از محمد بنعبدالوهاب و نه از هیچکدام از وهابیان پیروی نمیکنند (سهارنپوری، 1362: 58)؛ اما در مقابل او، افرادی مانند گنگوهی، افکار و عقاید محمد بنعبدالوهاب را صحیح و تابع مذهب حنبلی خواندند و پیروان وی را انسانهای صالح معرفی کردند (گنگوهی، بیتا ب: 292).
با توجه به این مطالب میتوان گفت وهابیت و دیوبندیه در عین اشتراک در عملکردن به سنت، تفاوتهای بسیاری دارند؛ اما با توجه به اینکه راجع به مباحث تطبیقی آنها تحقیق زیادی صورت نگرفته است، به تفاوتهای فکری ایشان نیز کمتر پرداخته شده است؛ برای مثال دیوبندیه، در زمینۀ تکفیر بسیار محتاطانه رفتار میکنند و در مباحث جزئیتر همچون بحث توسل، زیارت قبور، شفاعت و حیات برزخی که ابزار تبلیغاتی وهابیت برای مشرکبرشمردن مسلمانان است، به طور صریح و روشن پایبندی اعتقادی خویش را به این امور بیان میکنند و به همین سبب، بیشتر تفکرات و باورهای ایشان با تعالیم دیگر مسلمانان و قرآن همخوانی و هماهنگی دارد و به جز عده اندکی از پیروان این مذهب مانند سپاه صحابه، لشکر جنگویی که افراطیـتکفیریاند، پیروان این مذهب، مسلمانان معتدل و میانهرو هستند.