چکیده:
"زیباییشناسی دریافت" ولفگانگ آیزر یکی از شاخههای مربوط به نظریه دریافت در زبانشناسی و ادبیات است. این نظریه با تاکید بر دریافت خواننده، در پی آن است که مترجم متن، به عنوان یکی از خوانندگان، چگونه و با چه روشهایی خلاها و شکافهای یک متن را براساس دریافت خود پر میکند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی از نوع انتقادی و در پرتو نظریه ولفگانگ آیزر، ترجمههای آقایان شجاعی، الهیقمشهای و مویدی، از دعای عرفه را بهعنوان یک متن ادبی، برگزیده و پس از بررسی انواع شکافهای متن اصلی دعا، چگونگی بازتاب آنها به زبان فارسی را واکاوی نموده است. برآیند پژوهش نشان داد که بخش مجازی زبان(استعاره، کنایه، مجاز مرسل و تشبیه) نامتعینترین بخش دعاست و استعاره، بیشترین حجم شکاف زبانی را به خود اختصاص داده است. مترجمان برای پر کردن این فضاهای خالی، از دو روش حذف و برجستهسازی بهره بردهاند و از میان مترجمان، شجاعی، با ترجمهای آزاد از این دعای شریفه، بیش از دیگران از روش برجستهسازی برای بازخوانی یا به اصطلاح سفیدخوانی فضاهای خالی استفاده کرده است.
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی از نوع انتقادی و در پرتو نظریه ولفگانگ آیزر، ترجمههای آقایان شجاعی، الهیقمشهای و مؤیدی، از دعای عرفه را بهعنوان یک متن ادبی، برگزیده و پس از بررسی انواع شکافهای متن اصلی دعا، چگونگی بازتاب آنها در ترجمۀ فارسی را واکاوی نموده است.
از بین این تعداد برای قاعدهکاهی معنایی، اهمیت خاصی قائل است و در اینباره چنین میگوید: «حوزه معنی، بهعنوان انعطافپذیرترین سطح زبان، بیش از دیگر سطوح زبان در برجستهسازی ادبی مورد استفاده قرار میگیرد» (همان: 84) و شامل چهار حوزه استعاره، تشبیه، کنایه و مجاز میشود.
این تصویر که شکافی عمیق را در پدیدار مترجم ایجاد کرده است، چگونه در زبان مقصد ترسیم شده است؟ واژه "بران"، اگرچه استعاره موجود در "إخسأ" را با خود به همراه دارد، اما بخشی از معنای نهفته در "إخسأ" حذف شده است.
در بیشتر ترجمهها، این تصویر و مفهوم با واژه "پوشاندن"، ترسیم شده است و با استفاده از برجستهسازی حاصل از استعاره تبعیه، شکاف آن تا حدودی از بین رفته است.
بین این تصویر و معنای حقیقی، شکافی وجود دارد که شجاعی و مؤیدی سعی دارند با برجستگی حاصل از استعاره، آن را پر کنند؛ اما الهیقمشهای با بیان معنای حقیقی، استعاره را حذف کرده است.
اصطلاح "دلشاد شدن"، در ترجمه الهیقمشهای اگرچه همان معنا را میرساند و یک اصطلاح کنایی است، اما قرابت معنایی کمتری با "قرة العین" دارد و به معنای کنایه، بیشتر از خود کنایه نزدیک است.