چکیده:
با ایجاد فضای باز سیاسی پس از شهریور 1320 جریانها و گروههای مختلفی با تمسک به اندیشه دینی و تلفیق آن با دستاوردهای غربی، به ارائه اندیشه نوین دینی پرداختند که بیشتر این اندیشهها وامدار تفکرات غربگرایانه بودند. از جمله این جریانها، نهضت آزادی به رهبری مهندس بازرگان بود. پژوهش حاضر با کالبد شکافی نگاه معرفتشناختی نهضت آزادی به دین و سیاست، نقطه گسست این جریان را از اسلام ناب محمدی در زیربناییترین مقولات نظری جستجو میکند. بر این اساس، مسئله اصلی این تحقیق، بررسی مبانی فکری نهضت آزادی در حوزه اندیشه دینی است. در واقع تبیین دقیق و نقد کامل اسلامگرایی از دیدگاه نهضت آزادی با محوریت اندیشه بازرگان مورد توجه است که پژوهش حاضر را از سایر نوشتهها در این زمینه متمایز میکند. به نظر میرسد وجود اندیشههای التقاطی در جامعه اسلامی، منجر به ایجاد چالشهای ایدئولوژیکی شده است که پرداختن به چنین موضوعاتی حائز اهمیت میگردد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که نهضت آزادی با محدود ساختن گستره نگاه دینی خود بر تجربه بشری و عقل ابزاری و محروم نمودن خود از معارف خطا ناپذیر وحی، به دامان ایدئولوژیهای غربی افتاده و به جهت تأکید مفرط در بهرهگیری از آموزههای سیانتیستی و پوزیتیویستی، مبانی دین را به محاق میبرد و در نهایت در وادی سکولاریسم و لیبرالیسم به دین حداقلی بسنده مینماید. رویکرد روششناسانه تحقیق، تبیین و تحلیل محتوای کیفی است که بر اساس آن، آثار مربوط به این جریان، به ویژه مهندس بازرگان به عنوان ایدئولوگ نهضت آزادی مورد تحلیل قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
افزون بر اين کتاب ها، مقالاتي نيز در اين حوزه نوشته شده ؛ از جمله مقاله «رابطه علم و دين در آراي مرتضي مطهري و مهدي بازرگان »١ که به مقايسه انديشه اين دو شخصيت پرداخته و همچنين مقاله «مبناهاي کلامي و انديشه هاي سياسي در گفتمان روشنفکران سکولار مسلمان در ايران بعد از انقلاب اسلامي »٢ که اين تحقيق نيز به بررسي انديشه سه شخصيت (محمد مجتهد شبستري، مهدي بازرگان ، عبدالکريم سروش ) پرداخته است ؛ البته پژوهش هايي در حوزه انديشه ديني مهندس بازرگان صورت گرفته که تنها نگاه علم گرايانه ايشان را مورد واکاوي قرار داده است که با رويکرد اين پژوهش کاملا متفاوت است .
نفع پرستي در انديشه نهضت آزادي، يک امر طبيعي و مبتني بر خواست خداوند ميباشد؛ به اين جهت معتقدند: همين حس نفع پرستي بود که طي قرون تکاملي، بشر وقتي تکيه به ارکان تجربه نمود و به نور عقل و علم روشن شد او را پله پله به طريق مستقيم نزديک کرده و روزبه روز به سرمنزل سعادت دنيا نزديک مينمايد، اين همان جاده خاکي و پاي پياده بشريت است که او را به هدف انبيا ميرساند و فعلا تنها محور رابطه خلق و خدا ميباشد (بازرگان ، .
گمان مهندس بازرگان از چنين روشي احياي دين و ايمان در ميان جوانان و مردم عادي بود و فکر ميکرد خواهد توانست افکار را به سوي اسلام جذب نمايد (نهضت آزادي ايران ، ١٣٦٢: ١٩)؛ اما اين روش ، زمينه هاي انحراف فهم ديني را فراهم آورد و پيدايش جريان هاي التقاطي در دهه هاي اخير را منجر شد.