چکیده:
هدف: هدف این پژوهش سنجش سواد اطلاعاتی دانشجویان سالهای اول، دوم، سوم و چهارم کارشناسی علم اطلاعات و دانششناسی (ورودیهای 1390 تا 1393) و بررسی ارتباط سواد اطلاعاتی این دانشجویان با متغیرهای آموزشی و جمعیت شناختی بود. روش پژوهش: این مطالعه ازنظر هدف کاربردی و با رویکرد کمی و به روش پیمایشی انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه استاندارد سیامک و داورپناه (1378) بود. جامعه موردمطالعه، دانشجویان کارشناسی علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان بود. از آمار توصیفی و استنباطی پارامتریک برای تحلیل دادهها استفاده شد. تحلیل دادهها به کمک نرمافزار SPSS انجام شد. یافتهها: سواد اطلاعاتی دانشجویان سالهای دوم، سوم و چهارم کمی بالاتر از حد میانگین و برای دانشجویان سال اول کمتر از میانگین بود. با توجه به آزمونتی مستقل، تفاوت معناداری بین میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان دختر و پسر وجود داشت. یافتههای آزمون تحلیل واریانس نشان داد که تفاوت معناداری بین میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان با توجه به سال ورودی آنها وجود دارد. بر اساس آزمون همبستگی پیرسون، رابطه مثبت و معناداری بین معدل دانشجویان و میزان سواد اطلاعاتی آنها وجود داشت.بر اساس آزمون تحلیل واریانس تفاوت معناداری در میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان با توجه به نوع دیپلم دانشجویان (ریاضی، تجربی و انسانی) وجود نداشت. نتیجهگیری: با توجه به یافتهها میتوان نتیجه گرفت که سواد اطلاعاتی دانشجویان سال اول کمتر از دیگر گروهها است. دانشجویانی که پیشرفت تحصیلی بهتری دارند، دارای میانگین سواد اطلاعاتی بالاتری هستند درمجموع سواد اطلاعاتی دانشجویان کمی بالاتر از حد میانگین و با در نظر گرفتن رشته تحصیلی، با حد مطلوب فاصله دارد.
خلاصه ماشینی:
یافتههای آزمون تحلیل واریانس نشان داد که تفاوت معناداری بین میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان با توجه به سال ورودی آنها وجود دارد.
بهمنظور بررسی میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان بر اساس نوع دیپلم و سال ورودی (بیش از سه گروه) از آزمون تحلیل واریانس و برای ارزیابی رابطه بین معدل دانشجویان و میزان سواد اطلاعاتی آنها از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد.
سواد اطلاعاتی دانشجویان سواد اطلاعاتی دانشجویان بر اساس پنج استاندارد (اول: شناخت ماهیت و گستره اطلاعات موردنیاز، دوم: دسترسی مؤثر و کارآمد به اطلاعات موردنیاز خود، سوم: ارزیابی انتقادی اطلاعات و منابع آن و درآمیختن اطلاعات انتخابشده با نظام آموزشی و دانش پایه خود، چهارم: به کار بردن اطلاعات به شکلی مؤثر برای انجام هدفی خاص به صورت انفرادی و یا به عنوان فردی از گروه، پنجم: درک بسیاری از مسائل قانونی، اقتصادی و اجتماعی پیرامون استفاده از اطلاعات و دسترسی اخلاقی و قانونی و استفاده از آن) مورد ارزیابی قرار گرفت.
علیرغم اینکه دانشجویان در استاندارد اول و دوم مهارت بیشتر و در استاندارد چهارم و پنجم مهارت نسبتا کمتری داشتند؛ نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داد که تفاوت معنیداری در میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان این سه ورودی بر اساس استاندارد یک، [f(2,44)= .
تنها پژوهشی که سواد اطلاعاتی دانشجویان علم اطلاعات و دانششناسی را موردبررسی قرار داده بود، پژوهش نیکنام وظیفه، خسروی و طالبی (1393) بود که عدم وجود تفاوت معنیدار در میانگین سواد اطلاعاتی بین دانشجویان کارشناسی ارشد این رشته و دانشجویان فناوری اطلاعات را نشان داد.
بر اساس یافتهها میتوان نتیجه گرفت که تفاوت معنیداری بین میانگین سواد اطلاعاتی دانشجویان با توجه به سال ورودی آنها وجود دارد.