چکیده:
هدف این پژوهش، شناسایی عوامل انگیزشی رفتار بر اساس دیدگاه آیت آلله مصباح یزدی و طراحی الگوی نظری انگیزش، در چارچوب دیدگاه ایشان می باشد. بدین منظور، ابتدا به آثار آیت الله مصباح یزدی مراجعه و نقطه نظرات ایشان در ارتباط با عوامل و فرایندهای انگیزشی انسان جمع آوری گردید. سپس، به روش توصیفی - تحیللی دیدگاه و طرح انگیزشی ایشان، با نگاهی روان شناختی بسط و گسترش داده شد و در قالب یک نمودار شبکه ای، به عنوان الگویی اولیه برای انگیزش رفتار ارائه گردید. بر اساس دیدگاه ایشان، انسان دارای دو ساحتی، هدفمند، جاودانه، ذاتا دارای اختیار و قدرت انتخاب، عالی ترین موجود و نزد خداوند دارای کرامت است و گرایش به سمت کمال دارد. در بعد انگیزش و انرژی رفتار،انسان دارای پویای نفس، گرایش های بنیادی نفس، شناخت، نحوه جهان بینی و اراده مولفه های انگیزشی رفتار می باشد. به علاوه، با توجه به الگوی ویژه ای که ایشان برای ساختار نفس ارائه کرده اند، خود نفس و گرایش های بنیادی آن، اصالت داشته و تامین کننده انرژی و جهت همه رفتارها می باشد.
خلاصه ماشینی:
اگر انسان را به ماشینی تشبیه کنیم، گرایش نفس، در واقع عامل اصلی حرکت است؛ یعنی بهمنزلة موتور است که انرژی لازم را برای حرکت تولید میکند؛ شناخت و آگاهی، چراغیاست که راه را روشن و مسیر حرکت را مشخص میکند و منجر به رفتار در انسان میشود (مصباحیزدی، 1383، ص 429).
در نتیجه، مبانی خاص انگیزش که مبتنی بر دیدگاه آیتالله مصباحیزدی میباشد، عبارتند از: - گرایش بعدی از ابعاد نفس بوده، انرژی رفتار را تولید میکند؛ - گرایشهای انسان، به نیازهای مادی و معنوی تقسیم میشود؛ - برخی از گرایشها، به طور طبیعی ارضاء میشوند و برخی آگاهانه و ارادی؛ - گرایشهای اصیل متعلق به نفس میباشد؛ - گرایشهای انسان، متفاوت از گرایشهای سایر مخلوقات است؛ - گرایشها هدفمند بوده و دارای نقطه مطلوب میباشند؛ - شناخت، بعد دیگری از نفس میباشد که جهت رفتار را مشخص میکند؛ - شناخت، متأثر از عوامل محیطی است؛ - شناخت در تشخیص و اولویتبندی و فعالسازی گرایشها مؤثر هستند؛ - قدرت و اراده، جنبة دیگر نفس میباشد که امکان صدور رفتار را ایجاد میکند؛ - بخش عمدهای از رفتار انسان ارادی است.
درحالیکه در الگوی طراحی شده، گرایشهای اصیل روانی هستند که به صورت فطری در انسان وجود دارند و کشش به سوی اهداف متعالی دارند که با توجه به جهانبینی اسلامی این گرایشها و کششها نفس را به سوی مبدأ میکشند؛ یعنی برخلاف دیدگاه روانتحلیلگری که تضاد، تنش و اضطراب نتیجه نهایی کششهای روانی میباشد، ولی در طرح ارائه شده کششها به سوی مبدأ آرامش و سعادت میباشد (مصباحیزدی، 1384 الف، ص 37).