چکیده:
اثیرالدّین اومانی از شاعران قرن ششم و هفتم هجری است و تنها اثر برجای مانده از او، دیوان اوست که شامل قصاید، غزلیّات، قطعات، رباعیّات و ترکیببند است و محتوای اصلی دیوان اودر تمام قالبها، مدح یا هجو است. از آن جا که شعر این شاعر، پیوندی میان سبک خراسانی و عراقی است، همچنین به دلیل شامل بودن دیوانش بر زبان معیار روزگار خود و نیز استفاده از الفاظ، لغات، اصطلاحات، کنایات و تعبیرات رایج آن عهد ، اشارات مختلف تاریخی و تاریخ ادبی آن دوره و احتوای عناصر گوناگون فرهنگی بودن اشعارش و نیز در خمول و گمنامی ماندن شاعر، نوشتن زندگینامه ای از او ضروری و تا حدودی راه گشای کشف و بازگشایی بسیاری از مشکلات دیوانهای همدوره و دوره های پس از این شاعر است. مقالة حاضر، ضمن بررسی و تفحّص دردیوان اثیرالدّین اومانی، به کشف و استخراج مطالب و مواردی دربارة زندگی او می پردازد که تاکنون یا از دید تاریخ ادب نویسان و تذکره نگاران پنهان مانده و یا دقّت و اهتمام کافی در بررسی آن مبذول نگشته است.
خلاصه ماشینی:
بـه همـین دلیل ، چند سال قبل از حملۀ ویرانگر مغول (٦١٨ق ) به دربار حاکم ایوه ، شهاب الدین سلیمانشـاه پرچمی (م ٦٥٦ هـ) قدم میگذارد و به مداحی او میپردازد: سپـــهر مرتبت و مکرمت شـهاب الـدین که جاه و قدر تو بخشد شکوه و اورنگـم (همـان : ١٥٠) رویداد حملۀمغول درقطعۀ زیر مطرح است : ازاین حیات چه حاصل کنون که از ره تیغ به زندگی همه با گور میبرند پناه ؟ (همـان : ١٥٨) و در ادامۀ همین شعر حادثۀ مغول را این گونه تشریح میکند: به حرث و نسل کسی را امیـد کـی مانـد در آن دیار کـه رویـد ز خـون خلـق گیـاه ؟ که جان برد به کران زین میان مـوج بـلا که همگنان همه درخون همی کنند شناه ؟...
دگربـــــار ازنســـــیم نوبهـــــاری هــــوا خواهــــد نمــــودن مشــــکباری که در آن از بیت عربی تضمین میکند: سـحرگه بـا صــبا بـویش همـی گفـت بـــه زیـــر لـــب کـــه ای بـــاد بهـــاری تمتـــع مـــن شـــمیم عـــرار نجـــد فمـــــا بعدالعشـــــیۀ مـــــن عـــــراری در از دریـــای دســـتت جویـــد آری «یغــوص البحــر مــن طلــب اللآلــی » (همان : ٩١-٩٢) تربیت بایـد سـخن را زان کـه دسـت تربیـت خاک را مردم کند «والله اعلم بالصـواب »(همـان : ١١٥) گفته اند «الاصل لایخطی» مگر زین روی شد پست در زیـر لگـد کـوب سـم اسـبت خطا(همـان : ٩) درگذشت اثیر دربارٔە مرگ وی داستانی افسانه مانند در هفت اقلیم ذکر شده است : «اثیر در اواخر ایام زندگی از قاضی همدان که موسوم و ملقب بـه مجدالـدین طویـل بـود، برنجید و این قطعه را درهجو او منظوم گردانید: نه از آن داشت قضا مرگ وی اندر تـأخیر کــه بریــد اجلــش مــی ننمایــد تعجیــل لیک در تیه ضلالت نه چنان گم گشته که به صدسال برد ره بـه سـرش عزراییـل (همان : ١٤٧) و مضمون این قطعه در مزاج قاضی که مردی متقی بود، تأثیرکرده ، چهل نوبت سورٔە انعـام خوانـد و بر اثیرالدین نفرین کرد و هم در آن نزدیکی به تیر بیداد چرخ درگذشت .