چکیده:
تحوّل بنیادین در کاربرد معمول رنگها و چرخش معنایی آنها بر گسترهی شعر امروز، ظرفیّتهای زبانی موجود در تولید متن خلاّقانه را در نزد شاعران نشان میدهد. در این دگردیسی، برخی از شاعران معاصر ایران و عراق، به موجب تجارب شخصی همگون و نیز قرابتهای خاصّ فکری، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، با دستاندازیهای مشابه و تصرّفات همسان در شیوههای هنجارین برخورد با رنگها، باورهای محتوم مخاطبان را پس میزنند و به هر مفهومی؛ حتّی مفاهیم ذهنی و انتزاعی -که فاقد جلوهی عینی هستند-، رنگ میبخشند؛ تا بدین وسیله، دریافتهای پیشداده را دگرگون نمایند و پیشفرضهای متعارف را با چالش مواجه سازنند. نکتهی حائز اهمیّت در این زمینه آن است، هرگونه تغییری که از جانب این شاعران در کاربرد عادی رنگها ایجاد شده، هرگاهکه هدفمند بوده و با پشتوانهی معنایی خاصّی تحقّق پذیرفته، به تقویت زیبایی حوزهی تصویری شعر منجر گشته است؛ با این حال، چینش بیهدف واژگان در قالب ترکیبات نامفهومی که یک طرف آنها را رنگها تشکیل میدهد و جابهجایی ساده و بیدردسر یک رنگ به جای رنگ دیگر، نه تنها نوآوری تلقی نمیشود، بلکه به تضعیف زیبایی در شعر انجامیده است.
در این پژوهش برآن هستیم تا با نگاهی تطبیقی به کارکردهای مجازی رنگها در سرودههای شاعران معاصر ایران و عراق، به این پرسش پاسخ دهیم که مهمترین دستمایههایی که در سرودههای شاعران این دو سرزمین، با ایجاد شبکهی تصویری جدید، رابطهی معمول میان نشانه و مصداق را به شکل مشترک درهم ریخته و در عرصهی معنایی زبان، تنش ایجاد نموده،کدامند؟
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که مفاهیمی همچون «سعادت»، «خواب و رویا»، «خنده»، «شب و روز»، «سایه»، «عطر»، «نبض»، «اتّفاق یا حادثه» و ... از جمله واژگانی هستند که در ترکیبپذیری با گونههای مختلف رنگ، سازههای نوینی را در حوزهی معنایی زبان سرودههای شاعران معاصر ایران و عراق پدید آوردهاند.
خلاصه ماشینی:
رمزگان رنگ و چرخش معنایی آن در ادبیات معاصر (با نگاهی تطبیقی به شعر ایران و عراق ) با تکیه بر سرودههای: (سهراب سپهری، مهدی اخوانثالث ، قیصر امین پور) (بلند الحیدری، عبدالوهاب البیاتی و سعدی یوسف ) رضا کیانی * علی سلیمی** چکیده تحول در کاربرد معمول رنگ ها و چرخش معنایی آنها بر گسترة شعر، از ظرفیت های زبانی در تولید متن خلاقانه است .
هم آیی واژٔە «خنده» با رنگ در شعر امین پور، افزون بر این که با رنگی متفاوت از رنگ لبخند الحیدری آمده است ، مفهومی متضاد با مفهوم او را نیز در بر دارد: خنـدٔە سـبز سنگ ها از تو هم صـــدا کوهــسارها با تو شانۀ دسـت بـادهـا از تو گیســوی بیــدها رهــا با تو (امین پور، ١٣٨٩: ١٩٠) در تصویر فوق، ترکیب «خندٔە سبز سنگ ها»، از آن جهت زیبا و مورد پسند به نظر میرسد که شاعر توانسـته در ادامـۀ آن، رؤیا و واقعیت را در مـوازات هـم بـه حرکـت درآورد و معنـا را بـه عمیـق ترین لایه های ذهنی خود برساند.
بر این اساس میتوان گفت ، مفهوم «خنده» که از محسوسـات حـس «شـنوایی» بـه شـمار میرود، در شعر قیصر امین پور و بلند الحیدری نسبت به دیگـر شـاعران مـورد مطالعـه در ایـن پژوهش ، از کارکرد بیشتری برخوردار است و زمینه ساز آفرینش تصاویری شـده کـه بـا یکـی از رنگ های «زرد» و «سبز» جلوهای عینی پیدا نموده است .