چکیده:
این پژوهش بر آن است تا دیباچه مثنویها را با روش تحقیق کیفی از نوع تحلیلی- توصیفی و شیوه متنپژوهی واکاوی کند. یافتهها نشان میدهد: با اینکه ساختار دیباچههای منسجم تلفیقی از حمد، نعت و مدح است و تکرار این ساختار مثلثی در هم تنیده، آن را به کلان- الگوی معیاری برای تمامی مثنویهای دیباچهدار فارسی تبدیل کرده است که از مثنویهای نخستین تا ادوار بعد، گسترش و تحوّل بحثبرانگیزی مییابد؛ امّا اجزای این الگو تحت تاثیر اوضاع سیاسی، اجتماعی و دینی عصر، حماسی، غنایی و عرفانی بودن موضوع مثنوی، سلیقه رایج زمان و نگرش و شخصیّت مثنویسرا در نوسان است. افزون بر این، نبود دیباچه در برخی مثنویها سوالبرانگیز است؛ پارهای دیگر دیباچه منثور و بعضی شروعی رمزی دارد.
خلاصه ماشینی:
فخرالدین گرگانی هم در مدح آغازین ویس و رامین در گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل بک با توجه به آیۀ «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم »، وجه مشترک مقام خداوند، پیامبر (ص ) و ممدوح را در وجوب اطاعت یکسان از آنها میداند: سه طاعت واجب آمد بر خردمند که آن هر سه به هم دارند پیوند (گرگانی،١٣٩٠: ٥) اسدیطوسی در ستایش شاه بودلف در دیباچۀ گرشاسب نامه با توجه به غلبۀ افکار ملی و میهنی در زمان خود از القابی آمیخته با سیاست استفاده می کند که حکومت ممدوح را بر ایران ، ارمن ، تازیان و ارانیان نشان می دهد: شه ارمن و پشت ایرانیان مه تازیان ، تاج شیبانیان ملک بودلف شهریار زمین جهاندار ارانی پاک دین (اسدیطوسی،١٣١٧: ١٥) در قرن ششم هجری نظامی با اینکه «برخلاف اکثر متقدمین و متأخرین ، هیچ وقت خود را در ردیف مدیحه گویان درباری قرار نداده ، باز هم سرانجام از رسم معمول پیروی کرده » (اته ،٢٥٣٦: ٧٣) است و در مقدمۀ مخزن الاسرار، ممدوح را با پیامبرانی چون خضر، سلیمان و اسحاق میسنجد.
مدح مبالغه آمیز پادشاهان با قداست پیامبران عجین میشود و ممدوح در مقامی پیامبرگونه ، مقصود آفرینش است و بر پادشاه مشهوری چون بهرام گور برتری دارد: یکدلۀ شش جهت و هفت گاه نقطۀ نه دایره ، بهرامشاه ج (نظامی،١٣٨٨ : ٣١) سنایی هم متناسب با تحول روحی، دارا بودن دو زندگی تاریک و روشن و بنیانگذاری موضوعات عرفانی در قالب مثنوی در مدحی متمایز با عنوان «ذکر السلطان یستنزل الامان »، ستایش سلطان را دری برای ورود به رضوان میداند و معتقد است مقام ممدوح آن چنان والا است که اگر کسی بر درگاه او مقام کند، عقل کلی بر او سلام می کند: شاه بهرامشاه مسعود آن که به حق اوست پادشاه جهان ...