چکیده:
فلسفه سیاسی علیرغم اهمیت خود در دوران معاصر، به دلایلی چون رویکرد انتزاعی و بادسری یا دیگر عوامل محیطی مورد انتقاد و حمله قرار گرفته است. در دهههای اخیر، جماعتگرایان، نوپراگماتیستها و پستمدرنها هریک به شکلی بر آن شدند تا رویکرد اتوپیایی و غیرواقع بینانه فلسفه سیاسی گذشته را مورد نقد قرار دهند و از ضرورت بازاندیشی و اتخاذ مولفههای امروزی در آن دفاع کنند. این مقاله به ابتنای این شرایط، در پی پاسخ به این پرسش است که مختصات فلسفه سیاسی معاصر از چه قرار است؟ در پاسخ به این پرسش، این فرضیه مطرح میشود که فلسفه سیاسی ماهیتی میکرواتوپی گرفته است و این بدان معناست که بهجای رویکرد «نظریه حقیقت» به «نظریه زندگی و عمل» نزدیک شده است. به اقتضای موقعیت دلالتیوضعیتی، برخی ویژگیهای میکرو-اتوپی عبارتاند از: چرخش عملگرایانه، پراتیک گفتگو و نیز تمرکز بر مقوله عدالت. مقاله حاضر در چارچوب هنجاری-انتقادی قرار دارد و به روش توصیفیتحلیلی نوشته شده است.
خلاصه ماشینی:
اين گزين گويه هانا آرنت در فصلي از کتاب »ميان گذشته و آينده «، ضمن تأييد اهميت و کارکرد هنجاري- انتقادي اين نهج فکري، در عين حال بر خصلت انتزاعي و بادسري١ تاريخي فلسفه سياسي هم ط عنه ميزند و هم پاي برخي از مهم ترين چهره هاي فکري دوران معاصر بر آن است که فلسفه سياسي عليرغم اهميت خود، از عصر افلاتون تا زمانه ما، چه به دليل نقص معرفتي در انبار مفهومي خود يا بادسري در ذات و چه عوامل بيروني مخالف احتجاج فلسفي، مورد حمله قرار گرفته و لاجرم بر ضرورت بازانديشي در کردوکار آن توجه و تأکيد شده است .
جامعه گرايان ، ِ نئوليبرال ها، فمينيست ها و پست مدرن ها هر يک به شکلي در اين نکته امروزي سهيم اند که فلسفه سياسي، در بخش عمده تاريخ خود اسير اتوپياسازي بوده ؛ چنان که شاهد انواعي از پارادايم هاي آرمان شهري هستيم )روويون ، ٧٤:١٣٨٥-٦٩ ( و از قضا عصر جديد نيز چه با تکنولوژي و چه عوامل انساني و سياسي ماهيت فلسفه هاي خوش بينانه اين خصلت هاي سلبي را تقويت کردند؛ تا آن جاکه در نيمه قرن نوزدهم و در فضاي ناشي از خوش بينيهاي مکاتبي چون ايدئاليسم و پوزيتيويسم )عقل گرايي( راهي متفاوت از خصلت هنجاري- انتقادي فلسفه سياسي را پيش روي علاقه مندان جوامع قرار دادند.