چکیده:
مصر و شام در ربع اول قرن دهم هجری (923ق) توسط ترکان عثمانی فتح و طومار دولت ممالیک درهم پیچیده شد، و قاهره، که پایتخت دولت ممالیک و مرکز خلافت تشریفاتی عباسی بود، به یکی از ولایات امپراتوری عثمانی تبدیل و مقام خلافت به عثمانی منتقل گردید. آنها تحت نظام دیوانسالاری، مدت چهار قرن بر این سرزمین حکم راندند؛ اما برخی عوامل موجب حذف خلافت، تشتّت سیاسی، نفوذ غرب و پاره پاره شدن این منطقه به چندین کشور شد. این پژوهش با رویکرد تحلیلی ـ توصیفی، تبیینی نقش سیاستگذاریهای دولت عثمانی را در فرایند تجزیة مصر و شام بررسی میکند. از نظر پژوهشگر، سیاستگذاریهای داخلی در قالب ساختار اداری، نظامی، فرهنگی، مذهبی، و آموزشی، و سیاستهای خارجی دولت عثمانی به گونهای ترسیم و اجرا شد که فروپاشی، تجزیه و نفوذ انگلیس و فرانسه را در منطقه مصر و شام در پی داشت.
خلاصه ماشینی:
از نیمة قرن هفتم، دولت مسلمان ممالیک (648-923ق/ 1250ـ1517م) بر مصر و شام حکومت میکرد و با انتقال خلافت عباسی بغداد به قاهره، نوعی مشروعیت دینی برای خود کسب نمود و قاهره مرکز خلافت ظاهری اسلامی بهشمار میرفت.
برخی بهانهها علت حملة سلطان سلیم عثمانی (918-926ق) به قلمرو ممالیک گردید و در ربع اول قرن دهم هجری، مصر و شام تحت سیطرة این دولت قرار گرفت.
وجود سه دولت مسلمان عثمانی، صفوی و ممالیک در گسترة جهان اسلام آن روزگار و عطش قدرت و سلطه در سلطان سلیم اول (918ـ926 ق)، موجب تهاجم عثمانی به مرزهای دولتهای مسلمان و نفوذ در خطة ایران و شام گردید.
به فرض که بپذیریم موقعیت خاص و راهبردی این مناطق، انگیزشی قوی برای یورش سلطان سلیم به آن دیار بود، اما با توجه به سخنانش در فتح قاهره که گفت: «سلطنت و پادشاهی نمیتواند حق جماعتی از غلامان و بندگان مانند مملوکها واقع بشود» (هامر، 1387، 913) و رفتار ماکیاولی، که برای تصرف این مناطق از او گزارش شده است (همان، ص902ـ905)، درمییابیم که سلطان عثمانی خود را لایق پوشیدن قبای سلطنت و خلافت و فرمانروایی بر شهرهای مقدس میدانست، نه غلامان مملوک را، و این نشانة تکبر او بود.
پیروزی سلطان سلیم بر ممالیک، مرهون دو دسته عوامل داخلی و خارجی، از جمله نارضایتی مردم از ممالیک در کنار تشتت در صفوف نظامیان مملوک به سبب خیانت سرداران سپاه مصر و شام و استفاده از فناوری نظامی برتر ترکان عثمانی بود.