چکیده:
بازارهای مالی از جمله مهمترین ارکان نظام اقتصادی هستند که وظیفه هدایت
پساندازها به سمت سرمایهگذاری جهت کاهش هزینههای مبادله و انتقال
ریسک و نقدینگی بنگاهها را بر عهده دارند. بورس، نهاد بازار سرمایه در
اقتصاد سرمایهداری است که وظیفه اصلی آن تنظیم رابطه بین عرضهکنندگان و
تقاضاکنندگان سرمایه، در راستای تحقق اقتصاد بازار و مشارکت در
سرمایهگذاری و تقسیم ریسک و سود بین سرمایهگذاران میباشد.
بیبدیل بورس در تحولات اقتصادی و ظرفیت بالای آن در ایجاد ساختار
مشارکت و انجام کارهای بزرگ با جمع کردن سرمایههای اندک و تقسیم
خحطرات و ریسک بین سرمایهگذاران، آن را به عنوان نماد وضعیت اقتصادی
جامعه مطرح ساخته است. این مقاله با رویکرد تحلیل کیفی اسناد کتابخانهای
به بیان چارچوب نظری، فضای به وجود آمدن بورس و برخی از پیامدهای آن
میپردازد و با بررسی رابطه بین بورس اوراق بهادار به عنوان مولود اقتصاد
سرمایهداری و قوانین حاکم در اسلام، امکان به کارگیری آن در جامعة اسلامی
را تبیین مینماید. گستره نظری مطالب طرح شده در این مقاله ضمن
موضوعشناسی و بررسی آثار مثبت و منفی بورس تاملی فقهی از منظر فقه
فردی و اجتماعی بر دو ایراد مطرح شده از سوی برخی اندیشمندان نسبت به
بورس است؛ یعنی سفتهبازی و قماری بودن نوع فعالیتها. در مجموع از این
مباحث نتیجه گرفته میشود شبهه قماری بودن فعالیتها در این بازار وارد نبوده و صرف خرید و فروش دارائی مالی به قصد افزایش قیمت و کسب سود از منظر فقه فردی،مادامی که در چارچوب شرع واقع شود بی اشکال است اما از منظر فقه اجتماعی اگر سبب ظلم و اختلال در نظام اقتصادی گردد جائز نمی باشد.لذا باید با بکارگیری ابزارهای منطبق بر شریعت در تامین مالی پروژه ها و پذیرش حق فسخ معاملات زمینه کاهش سفته بازی در بازارهای مالی را فراهم نمود.
خلاصه ماشینی:
(حسنزاده و احمدیان، 1388ش، ص39ـ 38) با توجه به اینکه هدف از تأسیس بورس، سوق دادن سرمایههای آحاد مردم به سمت فعالیتهای اقتصادی و مشارکت دادن آنها در تولید ثروت است، آنچه سبب فعالتر شدن بورس به عنوان محرک اقتصاد و حرکت به سوی توسعه اقتصادی است، نسبت گردش نقدینگی (Turnover Ratio) نسبت گردش نقدینگی برابر است با ارزش کل سهام مبادله شده به نقدینگی بازار که هرچه بالاتر باشد هزینه معاملات پایینتر است و این نسبت، نسبت مبادله را به اندازه بورس نیز نشان میدهد.
رفتار بیشتر فعالان این بازار تحت تأثیر انتظارات و پیشبینیهای کوتاه مدتی است که بر حسب قیمتهای سهام صورت میگیرد و کمتر براساس عملکرد بنگاهها و بخش حقیقی میباشد به عبارت دیگر، سرمایهگذاری در بورس معلول وضعیت انتظاری و ذهنی از اوضاع اقتصادی میباشد؛ یعنی سرمایهگذاران به دنبال تحلیل و بررسی بازده احتمالی بلند مدت سرمایهگذاری خود در بنگاهی که سهام آن را دارا هستند نمیباشند بلکه در اندیشه آن هستند که تغییراتی را که بر پایه روانشناسی تودهها به وجود میآید، اندکی زودتر از دیگران پیشبینی نمایند از این طریق زیان احتمالی خود را کاهش و یا به عائدی بیشتر دست یابند لذا گسترش این نوع نگاه سبب کمرنگ شدن روحیه ورود به فعالیتهای تولیدی میشود.
قرار رقم: (64/ 1/7) بشأن الاسواق المالیة (وهبه زحیلی، 2007 م، الفقه الاسلامی وادلتها، دار الفکر، دمشق، چاپ دهم، ص5191) آنچه مورد مناقشه است وجود و رونق بیش از حد بازار ثانویه است، بازاری که سبب ترغیب و جلب نظر سرمایهگذار شده و مایه قوام بورس اوراق بهادار است؛ چه اینکه افراد میتوانند در صورت نیاز سهام تحت تملک خود را در هر زمان که بخواهند بفروشند و یا در اثر فعالیت مثبت و رو به رشد بنگاه، اضافه بر سود حاصله از بالا رفتن قیمت بازاری که ناشی از فعالیت خوب شرکت است، بهرمند شوند.