چکیده:
فلاسفۀ مسلمان به منظور تبیین نحوۀ ارتباط میان مراتب هستی، اموری را به مثابۀ میانیها مطرح ساختهاند. در فلسفۀ ملاصدرا، وجود منبسط، به عنوان صادر اول، میان هویت غیبیه و ماهیات قرار دارد. این وجود مجرای مبانی هستیشناختیِ اصالت، وحدت و تشکیک در وجود است. بنابراین هستیشناسیِ مبتنی بر نقش میانی این وجود، ظهور مبسوطی است از میانیاندیشیِ صدرایی. بر اساس این ساختار میانیاندیشانه، امکان بینهایت امور میانی وجود دارد که اگرچه نام و تعیّن آنها ناشناخته است ولیکن وجود آنها انکار ناپذیر است. وجود منبسط وجود واحدی است که در عین حال شامل مراتب بینهایت است و همیشه مرتبهای میانی، میان دو مرتبۀ هستیشناختی از این وجود، قابل فرض است. بنابراین همۀ هویاتی که فلاسفۀ پیشین به عنوان میانیها بدان اشاره کرده بودند، میتواند به عنوان مراتب این وجود واحد تبیین شود. ثمرۀ چنین تبیینی را در حل مسائلی نظیر وحدت و کثرت فعل خداوند، حقیقت علم و جایگاه کلام و صورت نوعیه میتوان مشاهده کرد.
خلاصه ماشینی:
اگرچه که بر اساس تبيين هاي متأخر اصل وجود برخي از امور مياني مندرج در آثار حکماي متقدم مورد ترديد و انکار واقع شده اند وليکن همچنان مطالعه نقش مياني آن ها در تبيين ها مي تواند رهنمون به نحوه اي از انديشه باشد که ناگزير از لحاظ ميانه ها است ، بدين ترتيب «مياني انديشي » نحوه و يا ساختاري از هستي شناسي را مراد دارد که با لحاظ کردن ساحات مياني دو حوزه يا دو مرتبه از هستي و ناظر به ضرورت سنخيت ميان مراتب ، بسط مي يابد، از اين رو مياني انديشي در تفکر اهميتي به مراتب بيشتر از مصاديق امور مياني (به عنوان شواهدي بر مياني انديشي ) خواهند يافت ، اگرچه که مطالعه نحوه کارکرد مصاديق امر مياني ، بستري براي بدست آوردن اين ساختار و يا ١ نحوه تفکر است .
در ميان آثار حکمي اسلامي ، فلسفه صدرا ميداني است براي به آزمون گذاردن امور مياني و مياني انديشي ، زيرا از يک سو ملاصدرا بيش از حکماي سابق به اموري نظير کارکرد خيال و عالم مثال و جايگاه نفس در مسائل هستي شناختي توجه دارد و از سوي ديگر با تکيه بر اصالت ، وحدت و تشکيک در وجود، به نظر مي رسد با لحاظ همه مراتب مياني هستي شناختي ، بهتر مي تواند به تبيين مسائلي نظير ربط کثير به واحد، حادث به قديم ، متغير به ثابت ، مقيد به مطلق و امثال چنين دوگانه هايي بپردازد.