خلاصه ماشینی:
"آیا تاکنون کسی این سیره علمای فریقین، بلکه همه علمای عالم را در جمیع فنون و علوم، که بر سر مسائل اختلافی بحث میکنند تا طرف مقابل را مجاب نمایند، با «روحیه عقلانی» ــ که مورد اشارت آقای واعظزاده است ــ ناسازگار دانسته است؟ آیتالله واعظزاده که موی خود را در تدریس و تدرس معارف اسلامی سپید کردهاند، بهتر از من میدانند که «حجیت قطع» ــ خاصه با بحثهای دلپذیر اصولیان درباره آن ــ چه معنا و لوازمی دارد.
من در اینجا مجالی برای مقایسه آرا و شیوه مختار امام شرفالدین و امام کاشف الغطا ــ رضوان الله علیهما ــ ندارم، هرچند بر ضرورت بازکاوی میراث اندیشگی این دو بزرگوار تأکید میکنم؛ همین اندازه خاطرنشان میسازم که علامه سید عبدالحسین شرفالدین ــ طاب ثراه ــ با نگارش کتابهایی چون النص والاجتهاد و المراجعات بر حقانیت شیعه تأکید میکرد، ولی منافاتی بین «حقانی یافتن یک مذهب» و «همبستگی با عموم دیگر مسلمانان» ــ که از روی اخلاص و بدون هیچ حقیقتستیزی عامدانه به مذاهب دیگر پایبندند ــ نمیدید، و حتی گفتوگوی سالم درباره اصول مذاهب را وسیله تفاهم بیشتر قرار داده بود.
گذشته از آنکه در این سخنان هم «اطلاق» ناخجسته پیشگفته به چشم میخورد، و صرفنظر از اینکه اقدامات غیردینی و غرضمندانه برخی صحابه در روند فتوحات در کتابهای تاریخ عامه و خاصه مسطور است، به نظر میرسد در شیوه استنتاج ایشان نوعی مسامحه هست؛ چه، لااقل من در تعالیم اسلامی ندیده و از اهل وثوق نشنیدهام که اگر کسی موجب گرویدن دیگری به اسلام شد و آنگاه خود ــ کم یا زیاد ـ از مسیر اسلام انحراف یافت (یا انحراف داشت)، باید انحراف او را سهل گرفت و واکنشی نشان نداد!"