چکیده:
ساکالوفسکی در این مقاله کتاب پژوهشهای منطقی هوسرل را از چشم انداز چهار مسئله معانی و بیان، ذات و ساختار کنشهای آگاهی، مسئله دانش یا تالیف اینهمان و منطق اجزا و کلها مورد بررسی قرار میدهد. بیانها به مثابه نشانههای معنادار از علائم تفکیک میشوند و حقیقت بیان از دو لحظه معنا داشتن و معطوفیت به ابژه فراهم میآید؛ معنا هویت ایدهآل است که از منظر هستیشناختی یک نوع تلقی میشود و به کنش معنابخش تعلق مییابد. هوسرل کنش را تجربه روی آوردی میداند که معطوف بودگی بخش از ذات آن است و در ساختار آن دو لحظه ماده و کیفیت به مثابه دو تقویم کننده کنش رویت پذیرند. مسئله دانش به رابطه میان کنشهای اندیشه/خالی و شهودهای پرکننده ارجاع مییابد و اینهمانی در اثر همخوان شدن محتوای این دو کنش توسط کنش شناسایی رقم میخورد. اما منطق اجزا و کلها ساختاری صوری فراگیری را شکل داده و تمام مباحث مطروحه در کتاب را پوشش میدهد. ساکالوفسکی سرانجام از پروله گومینا به مثابه موضوع پنجم سخن میگوید و ذیل آن به مسئله روان شناسیگرایی، اگو و نزاع هوسرل با تجربهگرایان امثال هیوم میپردازد.
خلاصه ماشینی:
برجسته شدن این بی ارتباطی گمراه کننده است و دو عامل باعث آن شده است:(الف) هوسرل در بررسی ابعاد موضوعات اصلی اش چنان به طورهمه جانبه در جزئیات غرق می شود که هویت خود موضوع به راحتی به فراموشی سپرده می شود؛(ب) و او بعضا به گونه ی غیر مستقیم از طریق مثال و تصحیح دیدگاه های دیگر که اکنون بیشتر آن ها کمتر شناخته شده و کم اهمیت هستند، به موضع خودش نزدیک می شود، دقیقا همانطور که کانت تمام مناقشات با معاصرین خویش را «در سنجش خرد ناب» می گنجاند.
سرانجام، ابژه می تواند، چه به گونه ی خالی یا در حضور شهودی، در کنش روی آورد خالی یا در کنش پرشده، قصد گردد؛ اما این مشخص می سازد، برای اینکه ابژه های ارجاعی را بگونه شایسته مورد بحث قرار دهیم، ، باید موضوع کنش های آگاهی را معرفی کنیم، (چون) بیان ها و معانی به تنهایی به مثابه عوامل کافی به نظر نمیرسند.
در #9، بعد از تمرکز روی بیانها و معنا، هوسرل میگوید: «اگر ما در توصیف محض در جستجوی موقعیت محکم باشیم، پدیدار انضمامی بیان آگاهانه- حسی، از سوی، به پدیدارفیزیکی که شکل دهنده بخش فیزیکی بیان است، و از دیگر سو، به کنش های که به آن بیان معنا و احیانا پرشدگی شهودی نیز اعطا می کند که در این پرشدگی رابطه بیان با ابژه بیان شده قوام می یابد، تجزیه می شود.
این کنش شناسایی است که بر بنیاد دو کنش(روی اورد خالی و شهودی) دیگر تحقق یافته است و به مثابه ابژه مناسب خود، نه تنها آنچه را که بگونه شهودی داده می شود، بلکه اینهمانی امر داده شده نیز دربردارد.