چکیده:
عدالت سیاسی از مفاهیم اصلی، پرسروصدا و چالش برانگیز حوزه سیاست در طول تاریخ زندگی سیاسی بشریت بوده است. از این رو مکاتب مختلف بر اساس جهانبینی و مبانی فکری خود به تبیین آن پرداخته اند. مکتب حکمت متعالیه یکی از مکاتب حکمی در حوزه اندیشه اسلامی است که پایه های اصلی آن براساس اصالت، وحدت و تشکیک در وجود شکل گرفته است. براین اساس هدف از مقاله حاضر بررسی پیشرفت عدالت سیاسی از منظر حکمت متعالیه است و از روش تحلیل محتوا استفاده شده است فرضیه ای که نگارنده آن را مطرح کرده این است که، پیشرفت عدالت سیاسی از منظرحکمت متعالیه متعالی و مبتنی بر سیر تحول و شدن انسانی و حرکت درونی و معنوی انسان در جامعه با حضور موثر عنصر اختیار و حرکت جوهری و نقش ارادی انسان و افزون بر این شناختن حقیقت و عمل کردن به آن در جهت ظهور عدالت سیاسی در جامعه است.
خلاصه ماشینی:
از اين رو، دغدغۀ اصلي مقالۀ حاضر بررسي پيشرفت عدالت سياسي و چهارچوب نظري بحث ، مبتني بر مکتب حکمت متعاليه مي باشد؛ يکي از مکاتب فکري در حوزة انديشه اسلامي که ارکان آن اصالت وجود، وحدت وجود و تشکيک در وجود است (کشاورز ١٣٨٦: ٩٣-٩٢) و جايگاه ويژه اي را براي انسان لحاظ مي کند، تا جايي که حکماي حکمت متعاليه معتقدند آفرينش همۀ امور عالم براي وجود انسان است .
با وجود اين ، مي توان چنين بيان نمود که انسان در دستگاه حکمت متعاليه داراي دو بعد مادي و معنوي است ، از يک سو به ماديات تعلق دارد و از سوي ديگر، ظرفيت الهي شدن را داراست ؛ به گونه اي که اين قابليت در او نهاده شده که به فرشته يا شيطان تبديل شود.
(رجوع شود به تصویر صفحه) در مطالعات صورت گرفته مشخص گرديد که عدالت سياسي در انديشۀ اسلامي سابقۀ طولاني دارد، به طوري که با توجه به مباني و آموزه هاي اسلامي ، هدف غايي آفرينش انسان و بعثت انبياء(ع ) پيشرفت انسان است ؛ بنابراين مي توان چنين گفت که «تکامل انسان » در همۀ ابعاد مادي و معنوي مورد توجه اسلام بوده و عدالت يکي از ارکان مهم و اساسي پيشرفت سياسي و از اصول اصلي دين است .
همانگونه که اشاره شد، همواره انسان به عنوان اصل مهم و اساسي براي رسيدن به پيشرفت عدالت سياسي در دستگاه حکمت متعاليه مطرح بوده و در زمان ها و مکان هايي ، مسئوليت هاي سياسي و اجرايي درون ساختار نظام سياسي را برعهده داشته است که وظيفۀ او را سنگين تر مي کند.