چکیده:
در این مقاله نشان داده میشود در تفکّر صدرایی " وجود" هم نقش تبیین چگونگی کثرت در افراد یک ماهیت نوعیه را برعهده دارد و هم اینکه براساس نظریه حرکت جوهری لازم نیست عرض های یک ذات نقش تبیین چگونگی تحقق حرکت در یک ماهیت را به عهده گیرند. به عبارت دیگر در فلسفه ملاصدرا قرار دادن ساحت جوهریت در مقابل اعراض برای یک ماهیت به نحو عینی و ابژکتیو نه لازم است و نه ضروری. از سوی دیگر نیز اقتضاء رابطه اتحّادی جوهر و عرض که از سوی برخی پیروان ملاصدرا ( و در برخی موارد بطور ناخودآگاه از سوی خود ملاصدرا ) مورد تفوّه قرار گرفته است ، ریشه در مبانی هستی شناختی وی دارد. و از همین رو مکتب حکمت متعالیه را وادار می سازد زیادت عینی و خارجی اعراض بر جوهر را نفی کند. اما سئوال پیش روی این مقاله آنستکه آیا اگر عرضیت به نحو خارجی و عینی زائد بر جوهریت نیست پس آیا حتما باید قائل شد اعراض به نحو معقول ثانی فلسفی تحقق دارند.این مقاله نهایتا می گوید دوگانه جوهریت و عرضیت براساس مبانی ملاصدرا میتواند ساختارهای پیشینی ذهن در نظر گرفته شود و تقسیم جوهر و عرض به معنای دقیقا کانتی آن یک تقسیم سوبژکتیو تلقی گردد پس بر این اساس لازم نیست حتما عرضیت یا جوهریت را به نحو معقول ثانی فلسفی دارای تحقق و وجود بدانیم بلکه میتواند امری یکسره ذهنی و از ساختارهای ذهن تلقی شود.
خلاصه ماشینی:
ذهني بودن جوهريت و عرضيت در فلسفه صدرايي 1 سيد علي علم الهدا چکيده در اين مقاله نشــان داده ميشــود در تفکر صــدرايي " وجود" هم نقش تبيين چگونگي کثرت در افراد يـک مـاهيـت نوعيه را برعهده دارد و هم اينکه براســـاس نظريه حرکت جوهري لـازم نيســـت عرض هاي يک ذات نقش تبيين چگونگي تحقق حرکت در يک ماهيت را به عهده گيرند.
يکي از تقسيم بنديهاي مهم و اصـيل در تفکر مشـائي تقسيم موجودات به جوهر و عرض است که با انگيزه هاي متافيزيکي و وجودشناختي خاصي مانند حل مسئله حرکت و تشخص افراد ماهيات نوعيه جسماني، صورت پذيرفته است ولي اين خلاها به وسيله وجود در حکمت صدرايي پاسخ دادهميشـود و لذا به نظر ميرسـد پذيرش تقسـيم بندي ياد شده در نظام فلسفي ملاصدرا فاقد وجاهت ميشــود از ســوي ديگر نگاه اين فلســفه به نســبت عرض با جوهر نگاهي اتحادي اسـت که اين معنا اقتضاي آن را دارد تا فهم جديدي نسبت به نحوه تقسيم بندي موجودات بـه جوهر و عرض انجام شـــود.
از سوي ديگر اين فلسفه آنچنانکه توضيح داده شد براساس مبناي اصالت وجود بايد عرض و جوهر را در موجودات خارجي متحقق به يک وجود واحد بداند و اصطلاحا به اتحاد وجودي ايندو قائل شود ( نکته اي که برخي اوقات خود آخوند به آن در شواهد و اسفار تفوه نموده است و برخي از پيروان بعدي ايشان به نحو صريحتر و خود آگاهانه تري به آن تصريح مي نمايند) و اتحاد ايندو آنچنانکه توضيح داده شد در تفکر صدرايي مانند اتحاد ماده و صورت بوده و لذا تمايز آنها صرفا ذهني مي شود.