چکیده:
آکویناس بر این باور بود که طبیعت انسان مشتمل بر غایاتی ذاتی است که از نظمی پیروی میکنند که وی آن را قانون طبیعی مینامید. از نظر وی هم عقل نظری و هم عقل عملی دارای مبادی بدیهیای هستند که بی نیاز از اثبات هستند. برخی در عقل عملی آکویناس میان دو زمینه اکتشافی و توجیهی تمایز قائل شده اند؛ زمینه اکتشافی سیندرسیس و زمینه توجیهی عاقبتاندیشی است. آکویناس بر این باور است که سیندرسیس غایت را برای فضایل اخلاقی تعیین میکند. غایتی که از طریق سیندرسیس به ادراک ما در میآید غایتی کلی است که میان شخص دارای فضایل و شخص مبتلا به رذایل مشترک است. آکویناس متناظر با دو نوع عاقبتاندیشی دو نقش برای آن قائل است، عاقبتاندیشی عام غایت قریب را تعیین میکند و عاقبتاندشی خاص انتخاب ابزار را انجام میدهد؛ سیندرسیس نیز غایت نهایی را تعیین می کند. آکویناس در خصوص معرفت به غایت از ارسطو جدا می شود چرا که ارسطو تعیین غایت را وظیفه فضایل اخلاقی می داند، در حالیکه نزد آکویناس فضایل اخلاقی صرفاً به غایت نهاییای که از سوی سیندرسیس تعیین شده است، متمایلاند. وی با بدیهی دانستن اصل اول عقل عملی و هم ارز دانستن آن با اصل عدم تناقض، عقل عملی را در زمینه اکتشافی مرتبط با جزء علمی نفس و در زمینه توجیهی مرتبط با جزء محاسبهگر آن می داند. این در حالی است که ارسطو به وضوح در کتاب ششم اخلاق نیکوماخوس عقل عملی را مرتبط با جزء محاسبهگر میداند و نه جزء علمی.
خلاصه ماشینی:
عقل عملي در قرون وسطي چندان مورد توجه نبود چرا که بر خلاف افلاطون و ارسطو که بر اين باور بودند که انســان از طريق عقل خود ميتواند به بهترين حکم اخلاقي دســت يابد، در تفکر اخلاقي مســيحيان به دليل اعتقاد به گناه نخســتين (original sin) که روح و نفس آدمي را فاسـد کرده اسـت ، انسـان به تنهايي قادر به تشـخيص حکم اخلاقي نيسـت و براي اين امر نيازمند ياري و کمک از سوي خداوند است و اين کار از طريق وحي صورت مي گيرد.
آکويناس مشــکل دور را اينگونه حل ميکند که تنها ميلي که اشـاره به ابزار و وسايل (means) دارد، ابتناء بر احکام عقل دارد، در حالي که صـدق عملي از طريق مطابقت اين احکام با ميل درست به غايت سنجيده ميشود که اين ميل درسـت به غايت از طريق طبيعت انســان تعيين ميشــود؛ در نتيجه هيچ دوري در اين فرآيند وجود ندارد.
مشـارکت انسان در قانون ازلي همان قانون طبيعي است که آکويناس آن را به انعکاس و ظهور قـانون ازلي و بـازتاب تدريجي مشـــيت الهي در لوحه عقل موجودات ذيشـــعور تعريف ميکند (Qa٢٩١٢-١٩٤٧١,Aquinas).
دليل چهارم اين است که قانون بشري نميتواند مانع همه افعال شر شود و براي اين کار نيازمند قانوني الهي هســـتيم (Qa٩١٤,٢-١٩٤٧١,Aquinas).
نکته دوم اين است که کسي که به نحوي از قانون طبيعي پيروي ميکند به راحتي قانون بشـري را هم ميپذيرد، ولي براي کســـاني که از نظر اخلاقي عاصـــي و فاســـد هســـتند، اين قانون مايه زحمت ميشـــود (Qa٢٩١٣-١٩٤٧١,Aquinas).