چکیده:
مبانی مالکیت فکری یکی از موضوعات چالشبرانگیز دانش حقوق در عصر حاضر است و بر این اساس نقش و جایگاهی که اموال فکری در مبادلات اقتصادی و تجاری دارند، سبب مناقشه بین فلاسفۀ حقوق و فقهای معاصر شده است. هدف این مقاله بررسی باب نظریهپردازی در این حوزه از دانش حقوق است که موجب توسعۀ مبانی مالکیت فکری میشود. نتیجۀ مقاله این بوده که نظر موافقان حمایت از مالکیت فکری با توجه به عرف حاکم بر این اموال و با فرض اینکه متعلق مالکیت فکری مال محسوب میشود؛ بنابراین با تکیه بر قاعدۀ «لاضرر» و سیرۀ عقلا، از دیدگاه موافقان مشروعیت مالکیت فکری در حقوق موضوعه، در شرایط کنونی حمایت خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
بـا توجـه بـه اینکه دیدگاه حقوق طبیعی در مالکیت فکری جلوه های متفـاوتی داشـته اسـت ، بـه منظـور توجیه آن ، نظریات متعددی مانند نظریۀ کار و نظریۀ شخصیت بیان شده اند که هـر کـدام را بررسی میکنیم .
از طرف دیگر جان لاک در خصـوص مالکیـت فکـری فاقد نظریه بوده و اندیشۀ وی در زمینۀ حق مالکیـت بـه طـور عـام اسـت ، امـا موضـوعات مالکیت فکری مانند اختراع و نظیر آن با نظریۀ لاک انطباق پذیرنـد (حبیبـی مجنـده ، ١٣٨٦: ١٦) و همچنین برخی دیگر از حقوقدانان نظیر «پلانیول »١و «ریپر»٢ اظهار عقیده کرده اند که حق مؤلف ، ناشی از کار وی و تابع حقوق کار است ، مگر اینکه مقـررات ویـژه ای در ایـن مورد وجود داشته باشد (آیتی، ١٣٧٥: ٥٨).
از طرف دیگر کنگرة آمریکـا در راسـتای این نظریه و در توجیه حقوق مالکیت فکری و به منظور ایجاد انگیزه و تشویق به تولید آثار فکری، در بند ٨ بخش هشتم اصل اول قانون اساسی ایالات متحدة آمریکا، هدف از وضـع و تدوین قانون های مرتبط با حق تألیف و اختراع را چنین بیان می کند: «این حق قانونی بـه کنگره اعطا می گردد که با وضع قوانین مناسب از طریق واگذاری حق انحصاری برای مدت محدود به مخترعان و مؤلفان ، در حمایت از کشفیات و آثار مکتوب آنان ، موجباتی را برای ارتقای سطح دانش و آثار مفید فراهم نماید و همچنین دادگاه عالی ایالات متحده ، به منظـور تولید و توسعۀ آثار فکری تأکید نمـوده انـد (٢ - ١ :١٩٩٤ ,Walterscheid).