چکیده:
از زمان ورود تصوّف به شعر فارسی و درآمیختن مضامین عاشقانه و عارفانه و کاربرد الفاظ و اصطلاحات عاشقانه به عنوان نماد و رمزی برای بیان مفاهیم عرفانی، در میان مشایخ صوفیه اختلاف آراء پدید آمد و هر کدام بر آن شدند تا با تدوین کتب و رسائل، بر آیین مکتب و مشرب عرفانی خود تعریف و توجیهی از این الفاظ به دست دهند. این مقاله قصد دارد تا به روش نقد تطبیقی، به بررسی آراء مشایخ صوفیه از جمله هجویری، احمد غزالی و عینالقضات همدانی، در باب الفاظ و مضامین شعری در وصف معشوق بپردازد. محدودۀ این مقاله الفاظی چون زلف و چشم و خدّ و خال و ابرو را در بر میگیرد. دیدگاه هجویری در باب این الفاظ و توصیفات به ویژه در بحث سماع بیشتر صبغۀ شرعی و فقهی دارد، احمد غزالی احوال عاشق و صفات معشوق را به گونهای منسجم برای بیان یک نظام خاص توصیف میکند و عینالقضات همدانی با نقل ابیاتی از دیدگاه تصوّف به تعریف شاهد پرداخته این الفاظ را در مقامها و معانی مختلف شرح میدهد.
When mysticism entered the Persian poetry and romantic themes were combined with mystical ones¡ they were applied as symbols to express mystical meanings¡ so that it caused disagreements between some Sheikhs and persuaded them to write the books and treaties¡ to give some definitions and justifications of those terms according to their schools. This article intends to analyze the ideas of some Sufi Sheikhs such as Hojviri¡ Ahmad Ghazali¡ and ''Einul Qozat Hamadani about the terms and themes of describing the beloved¡ and it is limited to such terms as Zolf (hair)¡ Chashm (eye)¡ Khadd (cheek)¡ Khal (mole) and Abru (eyebrow). Hojviei''s idea about these terms is based on juridical and religious views especially while discussing on Sama''; Ahmad Qazali describes the states of the lover and the beloved in a coherent way to express a certain system and Einul Qozat Hamedani explains these terms in different situations and concepts¡ by citing some verses from the viewpoint of mysticism and introducing the Shahed.
خلاصه ماشینی:
دیدگاه هجویری در باب این الفاظ و توصیفات به ویژه در بحث سماع بیشتر صبغۀ شرعی و فقهی دارد، احمد غزالی احوال عاشق و صفات معشوق را به گونهای منسجم برای بیان یک نظام خاص توصیف میکند و عینالقضات همدانی با نقل ابیاتی از دیدگاه تصوف به تعریف شاهد پرداخته این الفاظ را در مقامها و معانی مختلف شرح میدهد.
صوفیۀ جمالپرست به دلیل آن که: از مادر معنی چو نزاید معنی ناچار به صورتی بزاید معنی چون بیصورت دید نشاید معنی صورت باید تا بنماید معنی برای توضیح و تبیین مرام خویش به این قبیل اخبار و احادیث تمسک جستهاند» (ستاری، 1389: 185) توجه صوفیه به شعر عاشقانه ظاهرا با پیشگامی مشایخ خراسان در حدود سدۀ پنجم آغاز شده است؛ با تحولی که در تصوف مشایخ خراسان پدید آمد، روح سکر و شیوۀ قلندری و رندی و ملامتی، در برخی محافل و مکاتب غلبه یافت و حال و هوای جدیدی در تصوف خراسان پدید آورد و عشق محور اصلی توجه مشایخ، و الفاظ و مضامین اشعار عاشقانه وسیلۀ بیان نظریات و احوال ایشان شد.
4- دیدگاه هجویری در کشفالمحجوب هجویری در کشفالمحجوب بحث بسیار مفصلی در باب سماع مطرح ساخته و در آن به مسائلی چون سماع و انواع آن، احکام و آداب سماع، آراء مشایخ و در نهایت به ارائۀ نظر خود پرداخته و تا بدان جا پیش رفته که به اشعاری فارسی اشاره میکند که در وصف اعضای معشوق از قبیل چشم و رخ و خد و خال بوده و در دورۀ او هنوز به عنوان اصطلاح به تصوف در نیامده است.
عینالقضات همدانی نیز در باب این الفاظ تعاریف و توجیهات عرفانی و صوفیانه دارد و معتقد است که شخص باید به مقامی شایستۀ دریافت این تعابیر برسد تا بداند که خد و خال و زلف معشوق با عاشق چه میکند و این را بدایت عشق دانسته است.