چکیده:
ابنسینا وجود خداوند را برهانناپذیر میداند. منظور او از برهان، برهان لمّ است که از آن به برهان مطلق تعبیر میشود. در این مقاله پس از بیان انواع برهان و ارزش معرفتی آنها، دیدگاه ابنسینا در مورد برهانناپذیر بودن وجود خداوند و ادلۀ آن بررسی شده است و به این نتیجه دست یافتهایم که نهتنها برهان صدیقین ابنسینا برهانی لمّی است، برهانهای مخلوقمحور نیز که به ظاهر در آنها از معلول بر علت استدلال شده است، مطابق با مبانی پذیرفتهشده در دانش منطق، برهان لمّی هستند. از آنجا که این برهانها بهطور مستقیم وجود خداوند را اثبات نمیکنند، نسبت به نتیجۀ خود، برهان لمّ بالذات و نسبت به وجود خداوند برهان لمّ بالعرض هستند.
Avicenna considers God’s existence as irrefutable. His intention of the word argument is the a priori argument, also known as absolute argumentation. In the article at hand, firstly the various types of arguments and their epistemological values are discussed and then, Avicenna’s stance toward the irrefutability of God’s existence and his reasons are examined. This analysis reveals that not only Avicenna’s proof of the righteous is an a priori argument, but also the creature-oriented arguments, in which the created is used to argue for the creator, are a priori arguments based on the accepted principles of logic. Since these arguments do not directly prove the existence of God, they are essential a priori arguments with regard to their own outcome, and are accidental causal arguments with regard to the existence of God.
خلاصه ماشینی:
با اين وصف ، ابن سينا، برهان اني مطلق را نيز يقين آور مـي دانـد، در حـاليکـه در ايـن برهان از علت بر معلول استدلال نميشود و اين مطلب حاکي از آن حقيقت اسـت کـه يـا قاعدة ذوات الأسباب تنها ناظر به مواردي است که ثبوت اکبر براي اصـغر ناشـي از وجـود علت باشد يا برهان ان مطلق بايد به گونه اي تحليل شود که يقين حاصل از آن نيز بـه علـم به علت بازگردد.
دليل يقيني بودن برهان ان مطلق پس از اينکه ثابت شد که ابن سينا راه تحصيل يقين به ثبوت اکبر براي اصغر يا سـلب آن از اصغر را منحصر در علم از طريق علت مي داند، اين پرسش مطرح ميشود که چرا با وجود چنين باوري، برهان ان مطلق که در آن از لازمي به لازم ديگر استدلال ميشود را يقـين آور مي داند؟ پاسخ اين است که در اين برهان ، اوسط و اکبـر بـراي اصـغر لذاتـه ثابتنـد و بـه تعبيـر ابن سينا، ذات اصغر به جاي علت نشسته است ؛ با اين تفاوت که اوسـط بـين الثبـوت بـراي اصغر است ، ولي اکبر بين الثبوت نيست و لذا اوسط را واسطۀ علم به ثبوت اکبر براي اصغر قرار مي دهيم و در نتيجه ، علم به ثبوت اکبر براي اصغر از جهتي حاصـل شـده کـه وجـود اکبر براي اصغر از آن جهت بالوجوب است و نه بالامکان .