چکیده:
مسئله اصالت وجود به گونهای که چند قرن اخیر مطرح است، از زمان ملاصدرا آغاز شده است و از همان زمان نیز بداهت این مسئله مطرح بوده است. ما در این نوشتار به روشی تحلیلی ـ تاریخی به بررسی این مسئله پرداخته و نشان دادهایم که چون اصالت وجودیها ویژگیهایی چون بساطت برای وجود برمیشمرند، بدیهی دانستن این مسئله، طفره ناموجهی از اشیاء پیرامونی به وجودی با آن ویژگیهاست. پذیرفتن دیدگاهی نیز که قائل به اصالت وجود و عینیت ماهیت است، در اشیاء پیرامونی ما، امری خلاف مشهود ماست. همچنین از مواردی نام بردهایم که میتوانسته است دستاویز فیلسوفان اصالت وجودی برای رویآوری به نظریه بداهت اصالت وجود باشد.
خلاصه ماشینی:
اما آیا طرف وجود در بحث اصالت وجود یا ماهیت، ماهیت من حیث هی است؟ کدام اصالت ماهیتی است که ماهیت من حیث هی را اصیل بداند؟ در قول دومی که ذکر شد در قول دوم ـ یعنی قول آخوند نوری در بخش سومـ نیز طرف محل نزاع «مفهومات کلی و شیئیات مفهومی» گرفته شدهاند و پاسخ اصالت ماهیتیها هم جالب توجه است، آنان که چنین تقریری از این مسئله دیدهاند، بداهت آن را پذیرفتهاند.
البته ـ چنان که در شمارۀ 4 این بخش خواهیم دیدـ ماهیت نزد ملاصدرا تحقق عینی دارد، از این رو نمیتوان طرف وجود را در این مبحث ماهیت من حیث هی دانست؛ بلکه همان گونه که مدرس زنوزی در بدایع الحکم در تقریر موضع دوم تحریر محل نزاع آورده است (ر.
آیا خود به چنین جهشی واقف هستند؟ به نظر میرسد آنها ابتدا تحت تأثیر عرفا وجود را با همان ویژگیها پذیرفته و سپس در مقام موضعگیری در مقابل اصالت ماهیتیها، وجود محل نزاع را همین اشیاء خارجی دانستهاند ـ و برخی نیز ماهیت را ماهیت من حیث هی (فیاض صابری، 1388: 96) و یا مفاهیم کلی ماهوی (ر.
2. پیش از ملاصدرا برخی عرفا نیز مسئلۀ عینی بودن وجود را بدیهی دانستهاند: «وجود عینی همان گونه که بداهت تصوری دارد، تحققش در اعیان به بداهت معلوم است، اما اشتباه در مثل چنین موضعی نه به [علت] دقت و پوشیدگی، بلکه از شدت وضوح و روشنایی است» (ابن ترکه، 1360: 57).