چکیده:
انسان و شناخت ابعاد وجودی او از دیر باز مورد توجه اندیشمندان حوزه دین و فلسفه بوده است. این مقاله در صدد بررسی این مسئله است که با توجه به شمول حکمت صدرایی بر تمام جنبه های مختلف هستی وانسان، چگونه می توان مبتنی بر نظریات خاص ملاصدرا، مبنائی فلسفی و عقلانی برای تعلیم و تربیت نفس انسان ترسیم نمود؟ لذا سعی شده است با روش مطالعه ی کتابخانه ای و نظری و با بررسی اصول ابتکاری ملاصدرا در فلسفه به این سوال پاسخ داده شود. از نظر ملاصدرا وجود اصیل است، ولی وجود انسان از موجودات دیگر متفاوت است. براساس حرکت جوهری، نفس به تدریج در دامن بدن به ظهور می رسدوبه درجات بالاتری از تجرد نایل می شود. از این منظر حقیقت هر فرد با اعتقادات و اعمال وی و در پرتو تعلیم وتربیت ساخته می شود و هویت خودش را کسب می نماید و در نهایت هرانسانی نوع خاصی است و ماهیت همه انسانها یکسان نیست. براساس دستاوردهای این تحقیق، با تبیین خاص ملاصدرا درباره چگونگی تربیت نفس انسان، علاوه براینکه جایگاه رفیع انسان در مجموعه خلقت معرفی می گردد تاثیر و نقش برنامه های تربیتی، در رسیدن به درجات شایسته و بایسته فرد انسانی نیز بخوبی ترسیم می گردد. هدف عالی درنظام تربیتی مبتنی بربینش صدرائی، ارتقاء انسان به مقام خلیفه اللهی است. و نتیجه اینکه: براساس انسان شناسی صدرائی، تدوین برنامه های تعلیم و تربیت، بستری عقلانی می یابد و منطبق بر فطرت انسان خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
این مقاله درصدد است این مسأله را بررسی کند که باتوجهبه شمول حکمت صدرایی بر تمام جنبههای مختلف هستی و انسان، چگونه میتوان بنابر نظریات خاص ملاصدرا، مبنایی فلسفی و عقلانی برای تعلیم و تربیت نفس انسان ترسیم کرد.
براساس دستاوردهای این تحقیق، با تبیین خاص ملاصدرا دربارهی چگونگی تربیت نفس انسان، علاوهبر اینکه جایگاه رفیع انسان در مجموعهی خلقت معرفی میشود، تأثیر و نقش برنامههای تربیتی در رسیدن به درجات شایسته و بایستهی فرد انسانی نیز بهخوبی ترسیم میشود.
در پاسخ به این سؤال، با روش مطالعهی کتابخانهای و نظری، بعد از تعریف تربیت و بیان هدف آن، حقیقت نفس انسان در بینش ملاصدرا معرفی شده، آنگاه ویژگیهای نظام تربیتی صدرایی بررسی شده است.
در بینش صدرایی که بر اصالت وجود مبتنی است، تعلیم و تربیت صرفا مجموعهای از برنامههای تأثیرگذار بر ماهیت ثابت نفس انسان نیست، بلکه یک جریان وجودی ذاتی و فطری است که در پرتوی آن، هویت انسان شکل میگیرد، ازنظر ملاصدرا، انسانها هویت ثابتی ندارند و هر انسان، نوع خاصی است.
البته در اندیشهی ملاصدرا تعلق به بدن، شرط همهی مراتب نفس نیست؛ زیرا نفس ناطقه در رهگذر استکمال وجودی خود، از طریق تصرف در ماده، به مرتبهی تعقل میرسد و قادر میشود بدون نیاز به استخدام قوا و آلات در مفاهیم عقلی و کلی تصرف کند و این همان جنبهی کمال و غنای ذاتی نفس است که او را از عالم طبیعت جدا میسازد و به نشئهی عقلی رهنمون میشود و این جنبهی کمالی نفس، با جدایی از بدن باقی میماند؛ بنابراین راهیابی نفس به مرتبهی تجرد عقلی، مانع از آن است که با انعدام بدن طبیعی، وجود آن منعدم شود و نفس از ادامهی سیر وجودی خود بازماند (14، ج: 8، ص: 347).