چکیده:
بحث از حرکت نفس، مسئلهای نسبتاً جدید و محصولِ تأملاّتی در آرای فیلسوفان گذشته است. گرچه فیلسوفانی چون ابنسینا و صدرالمتألهین مبحثی جداگانه به آن اختصاص ندادهاند، اما از لوازمِ مبانی ایشان میتوان به نظریاتی در این باب دست یافت. ابنسینا به تبع ممتنع دانستن حرکت در جوهر و حرکت در مجردات، نفس را اولاً تنها در ناحیه اعراضش و ثانیاً فقط در حیات مادیاش متحرک میداند؛ گرچه امکانِ تکامل برزخی را نفی نمیکند. صدرالمتألهین، جوهر نفس را متحرک میداند، اما همچنان به مشروط بودن حرکت به مادیت ملتزم است. در گام اولِ این نوشتار، آرای فیلسوفان مذکور در باب حرکت نفس ذکر شده است. در گام دوم، محل نزاع و مشکل اصلی در متحرک دانستن جوهر نفس بررسی شده است و در گام سوم، شش راه به عنوان ظرفیتهای حکمت متعالیه برای برهانی کردن حرکت نفس پس از مفارقت از بدن طرح گردیده است
خلاصه ماشینی:
آیا نفس موجودی ثابت و ایستاست یا متحرک و در سیلان؟ در صورت ابطال حرکت نفس، چه موانعی برای این امر وجود دارد و در صورت اثبات آن، چه تبیین و توجیهی در این باب میتوان ارائه داد و به عبارتی، حرکت نفس در چه فرایندی صورت میگیرد؟ مسائل فوق، یکی از چالشانگیزترین مباحث علمالنفس فلسفی است که دامنه آن از سویی به اساسیترین اصول فلسفی، از جمله اصالت یا اعتباریت وجود و ماهیت، تشکیک وجود ماهیت و...
آنچه از آثار وی به دست میآید، حاکی از اعتقاد به حرکت نفس در نشئه مادی به دلیل تعلق مادی نفس در این نشئه است؛ اما آیا میتوان برای نفس، حرکتی پس از مفارقتش از بدن نیز تصویر کرد؟ شرط ضروری صدرالمتألهین برای حرکت نفس، مادیت است.
صدرالمتألهین برای نفس انسان سه مرتبه طبیعی، نفسانی و عقلی برمیشمارد که در بین این مراتب، نیز مراتبی بیشمار وجود دارد و انسان مدام از مرحلهای به مرحله دیگر در حال حرکت است؛ به طوری که انسان طبیعی بهتدریج به انسان نفسانی تبدیل میشود و سپس به انسان عقلی (صدرالمتألهین، 1981م، 6: 286؛ 9: 72 و 96-97).
از دیگر سو، به نظر میرسد التزام و پایبندی به اصول بنیادی حکمت متعالیه، یعنی اصالت و تشکیک وجود، مستلزم تعریف دوبارهای برای موجود مجرد و مادی است؛ چراکه بر اساس این دو اصل، موجودات، متباین به تمام ذات نیستند، بلکه در اصل کمالات وجودی با هم مشترکاند و مابهالاختلافشان در شدت و ضعف این کمالات است.