چکیده:
نظریه «حق الطاعة» یک دیدگاه نو و خلاف مشهور در علم اصول فقه درباره تکلیف در شبهات بدوی است. مبدع این نظریه سیدمحمدباقر صدر است که در مقابل مسلک «قبح عقاب بلابیان» و حکم برائت عقلی در محتمل التکلیف، به احتیاط عقلی و اشتغال ذمه قائل شده است. صدر این دیدگاه را بههنگام بحث از برخی موضوعات اصولی همچون حجیّت قطع، قبح تجری و ترخیص اطراف علم اجمالی بیان کرده است. این نظریه پس از صدر مورد نقد و بررسیهای مختلف دانشمندان علم اصول قرار گرفت، ولی به خاستگاه کلامی صدر در این نظریه بهشایستگی پرداخته نشده است؛ ازاینرو در این نوشتار بدون تعمیق و تعرض به مباحث دانش اصول فقه درباره این نظریه، با روش توصیفی ـ تحلیلی، «صفات و اسمای الهی» و «تکلیف»، بهمثابه دو متغیر کلامی در ساختار نظریه «حق الطاعة» مورد کاوش، نسبتسنجی و تحلیل منطقی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
با این اوصاف نمیتوان ریشهها ودریافتهای بنیادین از نظریه حق الطاعه را بهطور مطلق به شهید صدر مستند کرد؛ زیرا سخن از حق مولویت و طاعت حقتعالی در مباحث اصولی مورد استناد اصولیان واقع شده است؛ برای مثال، نائینی که در نوشتار صاحب نظریه، رقیب مسلک حق الطاعة قرار دارد، درباره دلالت عقلی ظهور صیغه امر در وجوب به اقتضای مولویت و عبودیت حقتعالی استناد کرده است: «بدان هنگامی که صیغه امر از مولی صادر شد، عقل به اقتضای عبودیت و مولویت مولا، حکم به لزوم امتثال آن مینماید و ترک امتثال به مجرد احتمال اینکه مصلحت حکم غیرلزومی است صحیح نیست؛ مگر اینکه در اینجا قرینه متصل ویا منفصلی وجود داشته باشد که این مصلحت غیرلزومی است» (نائینی، 1352، ج1: ص95).
نمونه دیگر استنباط از صفات را میتوان در صفت حکمت خداوند متعال پیجویی کرد؛ هنگامی که این صفت را صفت ذاتی کمال مطلق بدانیم و سپس هماهنگی و جامعیت را که ویژگی حکمت است به فعل حکیم سرایت داده و تمام نظام تکوین و تشریع را تابع حکمت الهی تلقی نماییم، بدین وصف تشریع شارع حکیم همگی تابع مصالح و مفاسد و اصولی همچون اصالت حقیقت، مولویت و تکلیفیبودن احکام خواهد بود (اکبرنژاد، 1395: ص33)؛ ازاینرو در محتمل التکلیف که مکلف به وجود تکلیف شک دارد، باید اصالت اشتغال را جاری کرد و با توجه به صفات فعلی و ذاتی که برای مولا توصیف شده است، طوری عمل کند که ذمه او بهطور قطع بری از تکلیف شده باشد؛ زیرا وقتی میگوییم خداوند متعال رب مطلق است و رب نیز به معنای اقدامکردن به امور کسی یا چیزی در مسیر اصلاح آن است (ابوالحسین، 1404ق: ج2: ص382)، پس خداوند متعال فیاض علی الاطلاقی است که نقطه اثر عمل به تمامی تکالیف معلوم و غیر معلومش تسریع در سعادت و اصلاح امور دنیوی و اخروی انسان میباشد.