چکیده:
معروفها و منکرها میتوانند اخلاقی، فقهی و حقوقی (قانونی) باشند و هر یک با ملاکهای خاص خود، مورد شناسایی قرار گیرند. در باره منابع شناخت آنها نیز دیدگاههای مختلفی در میان صاحبنظران وجود دارد. مساله اصلی در این مقاله این است که منابع شناسایی معروفها و منکرهای فقهی و حقوقی چیست. این مقاله با بررسی پنج نظریه، از نظریهای دفاع میکند که معروف و منکر فقهی را از معروف و منکر قانونی تفکیک میکند؛ زیرا منابع شناخت معروف و منکر فقهی، شرع و عقلاند، ولی اگر معروفها و منکرهای فقهی بخواهند مبنای امر و نهی دیگران قرارگیرند، صرفا معروف و منکرهای فقهیای مدنظر خواهند بود که درباره آنها اتفاق نظر باشد. اما راههای شناخت معروف و منکر قانونی، آن دسته از احکام شرعی است که در قالب قوانین و مقررات به تصویب رسیده باشند.
The good and the evil can be ethical, jurisprudential and legal and each of them will be identified through its specific criteria. There are various views among the experts about their sources of recognition. The main question is: what resources should be used to identify good and evil and whether there is a difference between these sources in jurisprudence and law? This paper, by examining five theories, defends a theory that differentiates Islamic jurisprudential good and evil from law-based good and evil. The findings of this paper proves that in jurisprudence, sources of recognizing the good and the evil, are religion and reason; but in legal terms, for the exclusive ways of identifying the good and the evil are the law, rules, and regulations.
خلاصه ماشینی:
به سخن دیگر، از آن جا که امر به معروف و نهی از منکر، متوقف بر «شناخت معروف و منکر» است ، باید به این پرسش مهم پاسخ داد که تعیین معروف ها و منکرها در صلاحیت چه مرجعی است ؟ شرع ، عقل ، سیره عقلاء، عرف ، قانون و فطرت ، به عنوان مراجع یا منابع شناخت مطرح و در این زمینه ، نظریه های مختلفی ارائه شده است که به بررسی آنها می پردازیم : نظریه اول .
در صورت اول ، هر یک از مقلدان یا مراجع تقلید، لازم است مطابق آنچه که به عنوان حکم شرع ، تشخیص داده شده ، عمل کنند ولی آنان نمی توانند در مواردی که اختلاف نظر فقهی وجود دارد، دیگران را امر و نهی کنند زیرا این احتمال وجود دارد که مورد، در نظر آنها معروف یا منکر نباشد.
بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که در نظرگرفتن شرع یا عقل به عنوان دو منبع شناسایی معروف ها و منکرها اگر صرفا برای عمل خود فرد باشد، پذیرفتنی است یعنی وقتی به نظر تقلیدی یا اجتهادی یک شخص ، امری شرعا واجب یا حرام است ، بر او لازم است مطابق آن عمل کند و همین گونه است زمانی که عقل شخص حکم به معروف بودن یا منکر بودن چیزی می کند، اما اگر بخواهیم حکم شرع یا عقل را مبنای امر و نهی دیگران قرار دهیم ، در مورد شرع ، لازم است اکتفا به مواردی شود که همه فقیهان بر وجوب یا حرمتش توافق دارند و در مورد عقل ، به دلیل اختلاف برداشت ها، این امر مستلزم هرج و مرج در جامعه خواهد بود، مگر آن که همانند شرع ، اکتفا به مواردی شود که برداشت مشترک از فرمان عقلی میان مردم وجود دارد.