چکیده:
سقوط حکومت پهلوی دوم از زوایای مختلف و در چارچوب نظریههای گوناگون بررسی شده است. از جمله رویکردها در این زمینه، رابطه میان فرایند توسعه در این دوره و سقوط این حکومت است. نوسازی و مدرنیزاسیون متاثر از الگوهای غربی و متکی به سیاستهای آمرانه محمدرضا شاه پهلوی از دهه 40 شمسی به بعد، نگرانی فزاینده گروهها و اقشار مدافع فرهنگ و سنت اسلامی را برانگیخت. ایران به عنوان کشوری در حال توسعه و با اقتصادی تک محصـولی، بـه خصوص پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 به بعد، دولتی رانتی دانسته شد. این امر باعث شده که دولت تحصیلدار بـا توجـه بـه سازوکارهای غیرواقعی و بدون توجه به منافع سایر طبقات در مافوق آنها قرار داشته باشد با ورود نفـت و مـدیریت نفتی، دولت تحصیلدار در ایران برای پشتیبانی و مشروعیت کارکردی دست به طبقه سازی بویژه طبقه متوسـط کـه از لحـاظ مـالی مستقل نبوده، زده است. این پروسه باعث شده که طبقات در برابر دولت حقی نداشته باشند و نتوانند دولت را به چالش بکشند. لـذا پرسش نوشتار حاضر این است که: دولت رانتیر چه نقشی در پیدایش، گسترش و ساخت طبقه متوسـط جدیـد داشـته اسـت؟ ماهیت دولت تحصیلدار به گونهای است که در آن جامعه وزنهی قابل اعتنایی بهشمار نمـیرود چـرا کـه دولـت در سـایهی دریافـت رانتها از خارج دیگر به منابع داخلی درآمد (مالیاتها، عوارض و …. ) احساس نیاز نمیکند. این باعث میشود دولت قـدرت انحصـاری کسب کند و نیازی به دخالت دادن گروهها و طبقات مختلف در قدرت نبیند.
خلاصه ماشینی:
نقش دولت رانتیر بر طبقه متوسط نقش دولت تحصیلدار در شکلگیری طبقه متوسط جدید در عصر پهلـوی دوم از ایـن حیـث مهـم اسـت کـه طبقـه متوسـط قشـر تأثیرگذار بر سیاستهای نظام بوده و همواره در تحولات سیاسی - اجتماعی ایران نقش اساسی داشـته اسـت (عیوضـی، 1388، (320 با در اختیارگرفتن ابزار مستقل مالی خارج از ظرفیت و سیستم جامعه، دولت به فرهنـگ سـازی روی سیاسـت مـیپـردازد و معمولاً تأثیرهای منفی دارد، دلیل آن هم این است که از فرهنگ یک نوع ایدئولوژی ساخته میشود.
نخست سیاستهای شبه مدرنیستی رژیم شاه و ملزومات ساخت قدرت سیاسی این رژیم، و دوم شرایط خاص بینالمللی و ورود اکثـر کشـورهای جهـان در عرصه توسعه و نوسازی که موجب برانگیختن احساس مشارکت جمعی طبقه متوسط جدیـد در ایـران شـد (عیوضـی، (322 همچنین دولت پهلوی دوم پس از کودتای 1332 درصدد برآمد تا از رشد طبقه متوسط جدید جلوگیری و کنترل سیاسی شدید بـه عمل آورد؛ زیرا از حمایت خود به خودی این طبقه برخوردار نبود در این جهت فعالیت سیاسی اکثر روشنفکران ممنوع شد و دولـت از ترس شکلگیری نیروهای مخالف جلوی اشاعه آگاهیهای سیاسی و اجتماعی و ارتقای سطح فرهنگی مشـارکتی مـردم را گرفـت (آشوری، بیتا، (40 این اقدام شاه شکاف بین حکومت و طبقه متوسط جدیـد را تشـدید کـرد و شـمار زیـادی از نویسـندگان و شاعران، استادان، وکلا، پزشکان و ...
بحران طبقات اجتماعی در فرآیند طبقهسازی از مشخصات جامعه سیاسی دوران محمدرضاشاه بهحساب میآید؛ به طوری که حتی طبقات وابسته به دولت نیز از حداقل قدرت سیاسی برخوردار بودند و رژیم شاه بهطور جدی نتوانسته بود در بین این گروهها پایگاه مطمئنی برای خود دست و پا کند.