چکیده:
امر سیاسی در درون یک گفتمان، براساس دوگانهی ضدیت و همدلی و یا رابطهی متضاد و خصمانه با گفتمانهای "دگر" شکل میگیرد. گفتمانها با تعریفی که از امر سیاسی ارائه میدهند از یک سو مرزهای هویتی میان نیروهای "خودی" و "دیگری" و از سوی دیگر به نزاعهای سیاسی در یک جامعه معنا میبخشند. زوال حکومت پهلوی و در نهایت برچیده شدن آن، نتیجهی منازعه با گفتمانهائی بود که در راس آن گفتمان اسلام سیاسی قرار داشت. ظهور این گفتمان بیش ازآنکه کنشی باشد، واکنشی به گفتمان پهلوی بود که کوشید با برجسته سازی عناصر خودی و حذف و حاشیه رانی گفتمان مذهبی در مقام غیر، خود را در جایگاهیگانه گفتمان موجود در جامعه تثبیت نماید.
با مقدمات فوق، پژوهش حاضر به بررسی نحوهی صورتبندی امر سیاسی از سوی گفتمان پهلوی و تاثیر آن بر شکلگیری گفتمان انقلابی اسلام سیاسی در یک دورهی مهم و تعیین کنندهی در تاریخ ایران معاصر میپردازد. در این پژوهش محقق برآن است تا با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلائو و موف و استخراج مفاهیم و مقولات مرتبط با مفهوم امر سیاسی نشان دهدکه نحوه صورتبندی امر سیاسی از سوی گفتمان پهلوی چه تاثیری در شکلگیری گفتمان انقلابی اسلام سیاسی در ایران داشته است؟ فرضیهی ما در این پژوهش بدین شکل مطرح میشود که صورتبندی امر سیاسی از سوی گفتمان پهلوی در قالب خصومت تمام عیار با گفتمان مذهبی به سیاسی شدن مذهب و شکلگیری گفتمان انقلابی اسلام سیاسی در ایران انجامید.
خلاصه ماشینی:
در این پژوهش محقق برآن است تا با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلائو و موف و استخراج مفاهیم و مقولات مرتبط با مفهوم امر سیاسی نشان دهدکه نحوه صورتبندی امر سیاسی از سوی گفتمان پهلوی چه تاثیری در شکلگیری گفتمان انقلابی اسلام سیاسی در ایران داشته است؟ فرضیهی ما در این پژوهش بدین شکل مطرح میشود که صورتبندی امر سیاسی از سوی گفتمان پهلوی در قالب خصومت تمام عیار با گفتمان مذهبی به سیاسی شدن مذهب و شکلگیری گفتمان انقلابی اسلام سیاسی در ایران انجامید.
با هژمونیک شدن گفتمان پهلوی در ایران، این گفتمان به تدریج از عام گرائی فاصله گرفت و به خاص گرائی روی آورد و به تعریفی از امر سیاسی بر پایهی آنتاگونیسم میان "خود" و "دیگری" که عمدتاً گفتمان مذهبی را شامل میشد، شکل داد.
نتیجه گیری در این مقاله تلاش شد تا با بهرهگیری از روش تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه نحوهی صورتبندی امر سیاسی در ایران دورهی پهلوی و تاثیر آن بر شکلگیری و هژمونیک شدن گفتمان اسلام سیاسی را مورد بررسی قرار دهیم.
این مفصلبندی که بر پایهی ناسیونالیسم، سکولاریسم، باستان گرائی و غرب گرائی در قالب خصومت تمام عیار بر مذهب شکل میگرفت به تعریفی از امر سیاسی منتهی شد که فضائی را به منظور همکاری میان گفتمان پهلوی و گفتمان مذهبی که بعد از وقوع انقلاب مشروطه به موضع سنتی خود مبنی بر عدم دخالت در سیاست برگشته بودند، باقی نمیگذاشت.