چکیده:
ساختار پاشان و نظم پریشان ابیات در برخی غزلهای حافظ، از دیرباز، موضوع پرسش و بحث بوده است. حافظشناسان و حافظپژوهان در این راه، کوشش بسیار کردهاند تا بتوانند این پاشانی را توجیه کنند و برای این عدم انسجام، دلیل و توضیحی بیابند. با نگاهی حتی گذرا به مجموعه این تلاشها میتوان برای بعضی از فرضیهها و نظریهها در این زمینه، اعتبار و ارزش بیشتری قائل شد و برخی دیگر را کنار نهاد. ما در این مقاله، پس از طرح موضوع، به مهمترین فرضیهها درباب چرایی چنین ساختاری در غزلهای حافظ، نظری اجمالی خواهیم انداخت و سپس به طرح پیشنهادی تازه میپردازیم که سعی دارد بر پایه بافت شعر حافظ و روابط درونمتنی دیوان، عدم تلائم ابیات و تنوع مضمونی غزل حافظ را از منظری موسیقایی توجیه و تعلیل کند.
خلاصه ماشینی:
ما در اين مقاله ، پس از طرح موضوع ، به مهم ترين فرضيه ها درباب چرايي چنين ساختاري در غزل هاي حافظ ، نظري اجمالي خواهيم انداخت و سپس به طرح پيشنهادي تازه ميپردازيم که سعي دارد بر پايۀ بافت شعر حافظ و روابط درون متني ديوان ، عدم تلائم ابيات و تنوع مضموني غزل حافظ را از منظري موسيقايي توجيه و تعليل کند.
اما پريشاني ابيات غزل حافظ و فقدان ربط ظاهري ميان آن ها، چنان ظهور و کثرتي دارد که براي اغلب محققان و حافظ پژوهان فارسيزبان نيز، بدل به پرسش و مسئله اي گاه لاينحل در شرح اسلوب حافظ شده است .
تشخص و پرسش انگيزي اين ويژگي البته از عصر خود حافظ آغاز ميشود؛ حکايت مشهور حبيب السير، حتي اگر تماما مجعول و افسانه باشد، نشان دهندة توجه مخاطبان هم عصر و قريب العصر حافظ به عدم اتساق و تمايز آشکاري است که غزل او با سنت شعر فارسي داشته .
فراز و فرود شعر حافظ نيز شباهت به اين فن موسيقايي دارد؛ يعني مانند گريز از مقامي به مقام ديگر در مرکب خواني، ابيات غزل او نيز تغيير «مقام » ميدهند و از مضمون و تمي، به مضامين و تم هاي ديگري وارد ميشوند.
حال آيا ميتوان در قياس ميان ساختار غزل حافظ و مرکب نوازي در موسيقي، براي پاشاني و گريزهاي مضموني ابيات ، الگو و نظامي معين يافت ؟ پاسخ به اين پرسش ، مجالي ديگر ميطلبد.