چکیده:
اصطلاح «نظم» در ادبیات پارسی دری، ناظر بر دو معنی است: یکی وزن عروضی و دیگری نظم نحوی. این جستار، مفهوم نظم را یک کیفیت زیباشناختی در نحو سخن میداند و آن را از اصطلاح نظم بهمعنی وزن عروضی جدا میکند. نخست، نظریه نظم و تبار آن را معرفی میکند؛ سپس با تبیین دو مفهوم نظم پایه (ساخت نحوی دستورمند) و نظم هنری (ساخت نحوی دستورگریز) میکوشد تا نقش دستورگریزی نحوی را در فرایند هنری شدن سخن و شکلگیری ادبیّت سخن به بحث گذارد و ارزش دستورگریزی را در سخن ادبی نشان دهد. از طریق دستکاری نحوی نوسازی اطّلاع، آشناییزدایی هنری حاصل میشود. در این مقاله مفهوم دینامیسم نحوی نیز بهعنوان یک فرایند زیباشناختی در خواندن شعر مطرح شده است.
خلاصه ماشینی:
مقصود عبدالقاهر از نظم نحوي، قواعد دستوري توصيفگر ساخت جمله نيست ؛ همچنين قوانين پايه و الگوهاي درست زبان معيار هم مراد وي نيست ؛ بلکه او با طرح معاني نحوي از بحث اعراب و قواعد فراتر ميرود و معتقد است که دانش هاي معاني و بديع و بيان ، همه با نظم جمله در پيوند هستند؛ صنايع و بدايع و فرم ادبي در الفاظ مفردة جمله نيست ؛ بلکه به نوع مناسبات لفظ با ديگر الفاظ در جمله مرتبط است ؛ حتي نه در يک جمله ، بلکه در پيوند يک جمله با جملۀ همسايه .
نظم پايه : سخن دستورمند خنثي اگر ساخت پايۀ جملۀ فارسي را به شکل (فاعل < مفعول < فعل متعدي) در نظر بگيريم ، ذهن در يک نظم خطي افقي از واژه اي به «سوي »١٧ واژة ديگر حرکت ميکند.
نظم پايه يا ساخت معيار بر اساس شکل هاي پرکاربرد واژه چيني در کلام کاربران زبان شناسايي ميشود؛ مثلا فعل متعدي (هسته ) در زبان پارسي دري دو وابستۀ اصلي دارد که ترتيب نشستن آن ها روي خط افقي نحو در پرکاربردترين ساخت ، به اين شکل است : فاعل < مفعول < فعل SOV پس الگوي پايۀ جمله با فعل متعدي، در زبان پارسي دري SOV است ١٩ (همان : ١٩، ٢٨، ٩٦)؛ زيرا پرکاربردترين و رايج ترين ساخت و بنابراين ، الگوي پايه در دستور پارسي دري است .