چکیده:
گیلان در دورة صفویه شاهد جنبشهای اجتماعی بسیاری بوده است. این امر معلول عواملی چون شرایط اقلیمی خاص این ناحیه مانند نزدیکی به دریا و وجود جنگلها و بیشههای انبوه، خاندانهای ریشهدار محلی، تولید گستردة ابریشم، درآمدزایی بالای این ایالت به دلیل تجارت این محصول و رویکرد متمایز دولت صفویه به این منطقه بود. بهخطرافتادن امتیازهای موروثی حکام محلی، افزایش مالیاتها و ستم مالیاتی علیه طبقات مختلف جامعه و سیاست و برنامههای حکومت صفویه دربارة اقتصاد و نحوة ادارة این ایالت، ازجمله خاصهسازی ایالات حاصلخیز، انحصار تجارت ابریشم و استقرار گروههای غیربومی مانند گرجیان، ارامنه و قبایل قزلباش در این ناحیه منجر به اتحاد خاندانهای محلی، طبقات گوناگون شهری و دهقانان گیلان علیه دولت صفویه شد. این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی انجام میگیرد، میکوشد تا با الهام از روش تحلیل طبقاتی اریک اُلینرایت به سنخشناسی جنبشهای اجتماعی گیلان بپردازد و چرایی و چگونگی تحول این جنبشها را تبیین کند. مدعای پژوهش این است که این جنبشها طیفی از جنبشهای خاندانی-شهری، خاندانی-دهقانی و دهقانی را شامل میشود و تغییر مشی کلان اقتصادی و سیاسی دولت صفویه نسبت به این ایالت سودآور، منجر به سرکوب خاندانهای شهری و زمینهساز بروز انواع دیگر این جنبشها و طرح مطالبات جدید شد.
خلاصه ماشینی:
به خطرافتادن امتیازهای موروثی حکام محلی، افزایش مالیات ها و ستم مالیاتی علیه طبقات مختلف جامعه و سیاست و برنامه های حکومت صفویه دربارٔە اقتصاد و نحؤە ادارٔە این ایالت ، ازجمله خاصه سازی ایالات حاصلخیز، انحصار تجارت ابریشم و استقرار گروه های غیربومی مانند گرجیان ، ارامنه و قبایل قزلباش در این ناحیه منجر به اتحاد خاندان های محلی، طبقات گوناگون شهری و دهقانان گیلان علیه دولت صفویه شد.
با دختر شاه تهماسب ، مریم بیگم ازدواج کرد و دوباره به حکومت گیلان منصوب شد (فومنی، ١٣٤٩: ٦٥)؛ بدین امید که شاید وصلت با خاندان صفویه این بار وفاداری وی را به این دودمان تضمین کند، اما باز این گونه نشد؛ دو اتفاق موجب سوءظن دوباره به حاکم بیه پیش شد: یکی، عدم ملازمت شاه عباس در هنگام شکار در دیلمان و عدم ارائۀ پیشکش درخور (افوشته ای نطنزی، ١٣٧٣: ٣٩٩ و فومنی، ١٣٤٩: ١٢٩) و دوم ، اعزام خواجه حسام الدین ، وکیل خود، به نزد خواندگار عثمانی و پیشنهاد انضمام ایالت گیلان به عثمانی و اتحاد با خواندگار علیه دولت صفویه (منشی ترکمان ، ١٣٨٢: ٤٤٩/٢).
در سال ١٠٠٠ق شاه عباس در راستای طرح خاصه کردن گیلان و انحصار تجارت ابریشم و نیز خلاصی از خاندان های قدیم آنجا، علاوه بر ارسال لشکرهای آذربایجان و طوالش ، از اختلافات خاندانی میان اسحاقیه و کارکیا استفاده کرده و به امیره سیاوش و علیخان فومنی، حاکم گیلان بیه پس نیز دستور داد که فرهادخان را همراهی کنند (منشی ترکمان ، ١٣٨٢: ٤٤٩/٢).