چکیده:
تبادلات بینالمللی ترجمه، دارای ساختار مرکز حاشیه است. برخی زبانها در مرکز و برخی دیگر در حاشیه این ساختار جای میگیرند. ترجمة ادبیات در سراسر جهان غالبا از زبانهای مرکزی به زبانهای حاشیهای در جریان است. شمار زیادی از پژوهشها، در بررسی جایگاه زبانهای متفاوت در نظام بینالمللی ترجمه، به جریان ترجمهای را از زبانهای مرکزی به زبانهای حاشیهای پرداختهاند. بنابراین جای بررسی جریان ترجمهای از زبانهای حاشیه به زبانهای مرکزی، همچون روسی، در ادبیات این حوزه خالی است. لذا پژوهش پیش رو در پی آن است تا با استفاده از رویکرد سریزمانی، به تحولات جریان ترجمهای از سال 1997 تا 2010 بپردازد. علت استفاده از رویکرد سریزمانی توان آن در آشکارسازی الگوهای پنهان در دل دادههای زمانمند است. با استفاده از دادگان موجود در سایت یونسکو، یافتهها نشان دادند که در مجموع روند نزولی بر جریان ترجمه از فارسی به روسی حاکم بوده است. ضمنا، تحلیلها بیانگر دو الگوی معنادار بودند؛ یک روند کاهشی در دهه نود و یک دوره افزایش-کاهش در بین سالهای 2003 تا 2009. نگارندگان پس از دستیابی به این یافتهها، با استفاده از عوامل موثر در نظام جهانی ترجمه، در صدد تبین این الگوها بر آمدند.
خلاصه ماشینی:
هیلبـرون و همکـارش بـا اسـتفاده از دادگـان مربـوط بـه سـه دهـه در ســایت یونســکو٣ کــه از ســال ١٩٧٩ آغــاز مــیشــود، بــه چنــین الگــوی واضــحی پــی برده اند: - بــیش از ٥٥ درصــد کتــب ترجمــه شــده از زبــان انگلیســی بــه ســایر زبان هــا ترجمــه شده است ؛ - پــس از انگلیســی، زبــان هــایی همچــون آلمــانی، فرانســه ، و روســی جایگــاه دوم را دارند؛ - هشتاد درصد کل کتب ترجمـه شـده کـه در ایـن سـایت ثبـت شـده انـد از چهـار زبـان انگلیسی، فرانسه ، آلمانی و روسی به سایر زبان ها ترجمه شده اند؛ - یک تـا سـه درصـد از کتـب ترجمـه شـده از زبان هـای سـوئدی، ایتالیـایی و اسـپانیایی برگردان شده اند؛ 1.
لازم به ذکـر اسـت ، بـا انتخـاب زبـان فارسـی بـه عنـوان زبـان مبـدأ و زبـان روسـی بـه عنـوان زبـان مقصـد، در ابتـدا داده هـای موجـود مربـوط بـه ٨ ژانـر از سـال ١٩٧٩ تــا ٢٠١٠ گــردآوری شــد و پــس از آن بــه دلیــل ملاحظــاتی چــون محــدودیت حجــم گزارش و آسان سازی تفسیر یافتـه هـا، تحلیـل هـا تنهـا بـر داده هـای مربـوط بـه ژانـر ادبیـات معطوف شد.
بـرای مثـال ، گلکـار (١٣٩٦) و قـانون پرور (١٣٩٤) معتقدنـد آمیختگـی زبـان با فرهنگ چنان زیاد است کـه نمیتـوان انتظـار داشـت یـک متـرجم فارسـیزبـان بتوانـد اثـر ادبـی فارسـی را بـه زبـان دیگـر ترجمـه کنـد، چراکـه بـرای انتقـال معنـا و ترجمـۀ صـحیح تسـلط بـر فرهنـگ زبان هـا بسـیار ضـروری اسـت .