چکیده:
تحول ساختار و شیوههای جنگی ارتش هخامنشی در زمان خشایارشاه موجد عملکرد نظامی متفاوت ایشان در جنگ با دولت شهرهای یونان شد. این امر پرسش از شاخصههای نظامی تاثیرگذار ارتش هخامنشی را با اهمیت ساخته است. با عطف نظر بدین مهم است که مقاله با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی شاخصههای تمایز بخش در ارتش دوره خشایارشا را مورد بررسی قرار میدهد. چند ملیتی شدن ارتش، در اختیار گرفتن ابزارها و ادوات جدید و در نهایت تقویت نیروی دریایی برای تداوم کشورگشاییها از مهمترین این شاخصههای تمایزبخش در ارتش دوره خشایارشاه بود که تاثیراتی چند بر عملکرد نظامی هخامنشیان نهاد. در این میان همسان نبودن شیوههای جنگی ارتش چندملیتی خشایارشاه عاملی بود که باعث ناکارآمدی سپاه هخامنشی در جنگ با یونانیها گردید.
Achaemenid Empire Army became the most powerful army during Darius kingdom from structure and military style point of view. It had some modifications by Xerxes the king and he conquested Greece following his father's policies in Greece and modifying the structure and military style including follower tribes. The author attempts to study the actions of Xerxes the king in reorganizing the forces، tribes، military style and the reasons of their inefficiency in historic battles with Greece using analytic- descriptive approach. The question considered in this paper is what modifications did the Achaemenid Army have? Multi-nationality army، have new military tools and instruments، navy force enhancement for continuing expansions are the hypothesis investigated in this research. The developments that Khasharianasha created in the Achaemenid Army not only had a significant effect on the military's military performance، but also on the strength of Xerxes and its successive successes and the suppression of the enemies.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اين که شاهان هخامنشي در کتيبه هايشان به کرات از وجود مردان خوب و اسبان خوب در سرزمين پارس سخن گفته اند، به گونه اي که حتي در کتيبه هاي منسوب به آريارم و ارشام نيا و پدربزرگ داريوش نيز چنين مطلبي ديده مي شود (١٩٥٠١١٦,Kent)، توصيف گزنفون مبني بر اين که در پارس امکان پرورش اسب وجود نداشت ، اغراق آميز به نظر ميآيد، اما نشان ميدهد که پارسيان تا پيش از قدرت گيري کوروش چندان نميتوانستند از اسب در نبردها بهره گيرند، و اسب به عنوان نماد برتري و والامقامي توسط سران پارسي استفاده ميگرديد، ولي در ارتش قبيله اي و ناپايدار آنان بخش مجزايي تحت عنوان سواره نظام وجود نداشت ؛ اما با توسعه ي يکجانشيني وجود نيروهاي دفاعي دائمي و تعليم ديده ضرورت يافت (٣١-١٩٦٨٧,Sumner).
بنابراين خشايارشا پيش از لشکرشي به يونان موفق شد تا دوباره اقوام و ساکنان محدوده شاهنشاهي هخامنشي را تحت اطاعت خويش در آورد، اما سرکوب اين شورش ها چه از راه ديپلماسي و چه از راه نظامي هزينه ي گزافي داشت و مردمان ساکن در حوزه ي اقتدار هخامنشيان رنج هاي جان فرسايي را متحمل شدند، به گونه اي که در اين برهه فشارهاي مالي بر مردم و شکاف و ناهمگني در ارتش قابل تصور است (احتشام ، ٢٥٣٥: ٨٠-١٧٧).