چکیده:
به جرئت میتوان گفت اسناد حدیث از مهمترین ارکان حدیث است؛ چنان که در عصر حاضر خاورشناسان درباره آن شبهات و تشکیکات فراوانی مطرح کردهاند و مسلماً نقادیهایی به دنبال داشته است. هدف از نگارش این نوشتار، بررسی و نقد آرای خاورشناسان در باره اسناد حدیث است. پژوهش حاضر، در ابتدا مرحله پیدایش تاریخی سند را ذکر کرده، سپس نظریات خاورشناسان مهم را درباره اسناد حدیث مورد بررسی و نقد قرار میدهد. رهاورد این پژوهش نشان می دهد که اهداف مطالعات خاورشناسان و مبانی نظری آنها کاملاً متفاوت از مطالعات مسلمانان است؛ از اینرو، روششناسی آنها در زمینه مطالعات حدیثی مسلمانان کارساز نیست و ادله آنان برای اثبات مدعایشان کافی نیست؛ زیرا که اشکالات فراوانی در استدلال های آنها وجود دارد. در این نوشتار، این استدلالها مورد بررسی و نقد قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
دوم اینکه سند از موارد اختصاصی آموزه های روایی مسلمانان است؛ به سخن دیگر، با بررسی ادیان پیشین همچون یهود و مسیحیت، آشکار میگردد که پیروان هیچ یک از ادیان هنگام نقل روایت از پیامبر و بزرگان خود از سند استفاده نمیکردند؛ به همین دلیل، گفته شده که استناد حدیث به قائل آن ویژگی امت اسلام است (غلامعلی، سندشناسی احادیث، 1393: 37ـ35).
شبرنجر و سند شبرنجر نظر کایتانی را تأیید کرده، میگوید: «نوشتههای عروه برای عبدالملک خالی از سند هستند؛ به همین دلیل، به کارگیری اسانید به عروه باید چیزی باشد که در دوره های بعد به او نسبت داده شده است (اعظمی، دراسات فی الحدیث، 1400: 392)؛ بنابراین، با توجه به اینکه استعمال اسانید به عروه نسبت پیدا نمیکند، به ناچار اسناد یک پدیده متأخر از زمان عروه یعنی قرن دوم هجری است.
نقد دوم شاخت در اظهار نظرهای کلی خود درباره حدیث، نمونههایی ازکتب فقهی را بررسی کرده و بر اساس آن به داوری همه احادیث پرداخته است بی آنکه به این نکته بسیار مهم توجه کند که اگر چه کتابهای فقهی یا سیره مبتنی برحدیث هستند، توجه به اسانید و متون از وظایف فقها نیست، بلکه وظیفه محدثان است؛ زیرا تمام همت فقها این است که مسائل فقهی را از احادیث مربوط استنباط کنند، لذا بسیار می بینیم که فقیه تنها به بخشی از حدیث که حاوی دلیلی برآن مسئله است، اشاره میکند (اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی، 1400: 2/ 398).