چکیده:
شواهد باستانشناسی و مطالعه آثار بهجای مانده از دوران تاریخی تا دوران اسلامی نشان میدهد علم نجوم از هزاران سال پیش در بین مردمان باستان رایج بوده است. نجوم در دوران اسلامی پیشرفت بسزایی داشت و از آن در دو بعد علمی و طالعبینی استفاده میشد. در قرون میانه اسلامی نقوش بهکار رفته بر روی سفالها بسیار متنوع بود؛ بهطوریکه منشا نقوش سفالها از یکسو، و تفسیر مفاهیم آن از سوی دیگر، ذهن پژوهشگران را به چالش کشیده و باعث اختلاف نظر و چندگانگی در بین آنها شده است. بهطوریکه گروهی آن را به تاثیرات پیش از اسلام بالاخص ساسانیان اطلاق میکنند و گروه دیگر در پی تفسیر آن با اندیشههای بستر جامعهای که این نقوش در آن شکل گرفته، هستند. از اینرو ضرورت تحقیق پیشرو از خلاء احساس شده توسط نگارندگان در منشایابی مضامین نقوش سفالها با رویکرد نجومی است. جستار پیشرو با طرح پرسشهایی ریشهیابی شده است که عبارتنداز: آیا منشا مضامین نقوش سفالهای قرون میانه اسلامی را صرفا باید در دوران قبل از اسلام جستجو کرد؟ بازتاب صورتهای فلکی بر نقوش سفالهای این دوران چگونه بوده است؟ روش کار مقاله پیشرو، از نوع تاریخی با رویکرد تحلیلی-تطبیقی مبتنیبر مطالعات کتابخانهای است. در روند انجام پژوهش، ابتدا اقدام به جمعآوری نمونههای آماری از موزهها، طراحی نقوش با نرمافزار کورلدراو و تطبیق نقوش سفالها با صورتهای فلکی گردید و سپس در ادامه پژوهش به مطالعات کتابخانهای در جهت منشایابی مضامین و معانی صورتهای فلکی در اسناد تاریخی پرداخته شده است. دستاورد مطالعه تطبیقی نقوش سفالها با صورتهای فلکی نشان داد، مباحث مربوط به نجوم و صورتهای فلکی بخشی از اعتقادات و باورهای مردمان دوره میانه اسلامی را شکل میداد، که اغلب با خرافات و موجودات فرازمینی تلفیق شده بود؛ بنابراین، میتوان منشا برخی از مضامین نقوش سفالها را به باورهای خرافی صورتهای فلکی اطلاق کرد.
خلاصه ماشینی:
در قرون میانۀ اسلامی نقوش بهکار رفته بر روی سفالها بسیار متنوع بود؛ بهطوریکه منشأ نقوش سفالها از یکسو، و تفسیر مفاهیم آن از سوی دیگر، ذهن پژوهشگران را به چالش کشیده و باعث اختلاف نظر و چندگانگی در بین آنها شده است؛ بهطوریکه گروهی آن را به تأثیرات پیش از اسلام، بالأخص ساسانیان اطلاق میکنند و گروه دیگر در پی تفسیر آن با اندیشههای بستر جامعهای که این نقوش در آن شکل گرفته، هستند.
در پژوهش دیگر، حسینی (1396) با عنوان «بازتاب انواع صورتهای فلکی در هنر سفالگری دوران اسلامی تا دورۀ صفوی و تطبیق آنها با نمونههای موجود در کتاب صورالکواکب عبدالرحمن صوفی»، به بررسی نقوش سفالهای اسلامی پرداخته است.
در پژوهشهای صورت گرفته پژوهشگران بهصورت موردی و پراکنده به تطبیق نمادهای افلاکی بر روی نقوش سفالی پرداختهاند؛ از اینرو وجه تمایز و اهمیت پژوهش پیشرو، انتخاب نمونههای سفالی است که تاکنون با رویکرد نجومی مورد مطالعه قرار نگرفتهاند و همچنین مطالعۀ جامع و کامل نقوش سفالهای قرون میانۀ اسلامی و تطبیق آنها با صورتهای فلکی است.
نتایج بررسی ظروف، نشان میدهد که نقوش صورتهای فلکی بر روی این سه ظرف، شامل نقش خورشید در مرکز و شش سیارۀ مشهور (ماه، تیر، ناهید، مریخ، مشتری و زحل) و دوازدهالبروج است که بهصورت جمعی برروی سفالها وجود دارند.
بازتاب صورتهای فلکی بر روی سفالها با کارکرد طالعبینی (خرافات) در این بخش نمادهای فلکی صورتهای شمالی، منطقةالبروج و صورتهای جنوبی بر روی سفالها مورد بررسی قرار میگیرد؛ نمونههای موجود شامل: دباکبر: بشقاب با نقش خرس به رنگ آبی و سیاه مربوط به قرن ششم هجری قمری (شکل 1) در موزۀ هنر لسآنجلس نگهداری میشود.