چکیده:
در طراحی و ارائۀ آموزش بر اساس دیدگاه سنتی، اغلب این فرضیه مطرح است که همۀ یادگیرندگان به شیوۀ یکسان و مشابۀ هم یاد میگیرند. حاکمیت چنین دیدگاهی بر آموزش و یادگیری، وجود موضوع مهم تفاوتها در سبکهای شناختی را نادیده میگیرد. سبکشناختی یک فرد به شکل قابلملاحظهای بر شیوهای که اطلاعات در ضمن تفکر و یادگیری عادتاً پردازش میشود، اثر میگذارد. تأثیر سبکشناختی بر شیوۀ پردازش اطلاعات به نوبۀ خود میتواند اثرات وسیع و بسزایی بر اثربخشی و کارایی آموزش برجای گذارد. با وجود این، شخص از سبکشناختی خود خیلی به درستی اطلاع و آگاهی ندارد؛ زیرا او سبک فرد دیگری را تجربه نکرده است. رویکرد استفاده از سبکهای یادگیری ـ شناختی در آموزش، رویکردی است که بر توجه به تفاوتهای فردی در آموزش تأکید میکند. دانش در این زمینه به معلمان کمک میکند تا با روشی منظم، آموزشهای انفرادی را در کلاس به کار گیرند. «مک کارتی» (1990) با استفاده از تعریف سبکهای یادگیری و تغییر دادن آنها، نحوهای از آموزشدهی را طراحی کرد که به MAT-4 مشهور است. پژوهش حاضر، به مقایسۀ سیستم آموزشدهی مک کارتی با چهار نوع یادگیرنده (4-MAT) با روش سنتی به منظور آزمون دو فرضیۀ «بیشتر بودن» و «پایدار بودن» میزان یادگیری براساس شیوۀ ((4-MAT از میزان یادگیری بر اساس روش سنتی پرداخته است. طرح تحقیق نیمهتجربی و از نوع «پیشآزمون ـ پسآزمون با گروه گواه» است. جامعۀ آماری شامل 136 نفر دانشآموز دختر سال سوم علوم انسانی شهر سنندج است که از میان آنان به طور خوشهای 2 کلاس 20 نفره به عنوان نمونه انتخاب شده است. ابزار اندازهگیری شامل یک آزمون 120 سؤالی 4 گزینهای است. نتایج پژوهش نشان داد که با اطمینان 97 درصد میزان یادگیری بر اساس سیستم 4- MAT پایدار است و با همین مقدار اطمینان میزان یادگیری بر اساس روش سنتی پایدار نیست؛ در نتیجه، میزان یادگیری بر اساس سیستم 4- MAT از میزان یادگیری براساس روش سنتی پایدارتر است.