چکیده:
غزالی یکی از بزرگترین متکلمانی است که برای منطق منشا وحیانی قائل است. او خدا را معلم اول، جبرئیل را معلم ثانی و پیامبر اکرم6 را معلم ثالث میشمرد. مهمترین ابتکار غزالی در علم منطق، استخراج قیاسهای منطقی از قرآن کریم است که با مثالهای اصولی و اسلامی آمیخته و آنها را در کتاب «<em>القسطاس المستقیم» آورده است. از دیدگاه غزالی، قرآن کریم نور است و از آن جهت نور خوانده میشود که مشتمل بر موازین منطقی است. قرآن کریم تمامی حقایق عالم را بهصورت مجمل و مضمر داراست. او بین منطق و آموزههای قرآنی از طریق ارجاع قیاسهای منطقی به پنج میزان قرآن کریم، رابطه عمیق برقرار کرده است. او برای جایگزینی اصطلاحات یونانی، از مثالهای شرعی فقهی و کلامی استفاده نموده است. این رابطه بدین گونه است: میزان تعادل بر «قیاس اقتران حملی»، میزان تلازم بر «قیاس استثنایی متصل» و میزان تعاند بر «قیاس استثنایی منفصل» منطبق است. میزان تعادل خود بر سه گونه است: میزان اکبر (شکل اول)، میزان اوسط (شکل دوم) و میزان اصغر (شکل سوم) که در مجموع به پنج مورد خلاصه میشود. پیامد نظریه غزالی این است که منطق را بهجای امامت گذاشته و روی این مساله تاکید کرده است که با وجود منطق، به امام معصوم نیازمند نخواهیم بود. در مقاله حاضر به انطباق این موازین با قیاسهای منطقی پرداختهایم.
خلاصه ماشینی:
غزالي ميزان معرفت را در دو قسم (رأي و تعليم ) منحصر دانسته و به قسم سوم ، يعني اخذ موازين عقلي از تعاليم پيامبر اکرم و قرآن کريم معتقد است و بر اين باور است که نه تنها معارف ديني، بلکه همه علوم رياضي، هندسي، پزشکي و حتي علوم قراردادي را ميتوان با موازين مورد ارزيابي قرار داد.
غزالي در کتاب معروف المستصفي من علم الاصول اين مسأله را مطرح کرده و گفته است : «حضور بالقوه نتيجه در مقدمات يک قياس موجب شده که برخي از اشخاص وجه دليل را عين مدلول به شمار آورند.
» (همان ، ٥٠) در اينجا آنچه قابل بحث و بررسي است ، اين است که آيا حصول نتيجه پس از توجه به مقدمات قياس بر سبيل توليد است ؛ چنان که معتزله ادعاي آن را دارند، يا راه هاي ديگري وجود دارد؛ چنان که ساير مکاتب مدعي آن شده اند؟ فلاسفه از باب حصول نتيجه از قياس ، به نظريه توليد قائل نبوده و سخن معتزله را مردود ميشمارند.
تمام سخن غزالي با مخاطب تعليمي مذهب خود اين است که ميگويد: «اگر رأي باطل است ، تعليم بدون ترديد حق است ، ولي انکار ميزان منطقي حضرت ابراهيم انکار تعليم نيز به شمار ميآيد.
» غزالي ميگويد: «آيا آنچه تو گفتي، جز يک رأي و قياس عقلي، چيز ديگري به شمار ميآيد؟» شخص باطني در پاسخ ميگويد: «هرگز چنين نيست ، زيرا علم من به درستي ميزان ، يک علم ضروري است که از مقدمات حسي و تجربي به دست آمده است و اين گونه از علوم را نميتوان رأي و قياس ناميد.