چکیده:
بنیانهای فلسفی گادامر به عنوان معمار اصلی هرمنوتیک فلسفی برگرفته از اندیشه¬های فلسفی هایدگر است و تلقی او از مفاهیم کلیدی¬ای همچون هستی، حقیقت، فهم، معنا، انسان و... همه بر این اساس است. گادامر ابتدا در تاسیس هرمنوتیک فلسفی، در پی ساماندهی به روشی جدید در علوم انسانی بر مبنای فلسفة هایدگر در مقابل روش دیلتای در علوم انسانی بود؛ ازاینرو اندیشه¬های او در این مرحله، همانگونهکه از فصل دوم کتاب حقیقت و روش پیداست، کاملا هستی¬شناختی بوده و هرگز ادعای ورود به روشهای علوم تفسیری را در دریافت مراد مولف ندارد و بلکه این روشها را در جای خود درست میداند و کار خود را بعد از کاربست صحیح آنها در مواجهه با متن معرفی می¬کند. اما او در ادامه- در بخش سوم کتاب مزبور و در مقالة همگانیبودن مسئلة هرمنوتیک- بر خلاف نظر اول خود، به ممیزی روشهای علوم تفسیری در دریافت مراد مولف می¬پردازد و از اساس منکر کارآمدی آنها می¬شود. به نظر می¬رسد این تهافت به دلیل عدول از مسئله و هدف اولیه و بهکاربردن اندیشه¬های فلسفی هایدگر در ساحتی است که صلاحیت آن را نداشته و از اساس نیز برای آنها طراحی نشده بودند.
خلاصه ماشینی:
شعور نفسی ایشان در توضیح این نوع از شعور، نخست به بیان مقدمهای میپردازند و بر اساس این مقدمه، چنین میفرمایند: در این مطلب جای شبهه نیست که انسان در همة لحظات وجود خود حقیقتی غیر خارج از خود به نام "من"، "خودم" مشاهده میکند که اگر در آنچه در این مشاهده مییابد، دقت و تعمق نماید، بهیقین خواهد دید که آن چیز بر خلاف محسوسات مادی او حقیقتی است و مانند امور جسمانی دستخوش تغییر و معروض انقسام و پذیرای اقتران به زمان و مکان نیست و نیز مییابد که آن حقیقت غیر از این بدن مادی است و اعضا و اجزایش محکوم به احکام مادهاند، به شهادت اینکه بسیاری از اوقات- بلکه غالب اوقات- از این معنا که دارای چنین اعضایی است، غفلت داشته است، بلکه بهطورکلی بدن خود را فراموش میکند؛ با این همه، از خود بیخبر نمیشود.
از کلام ایشان به روشنی دریافت میشود که مراد ایشان از این نوع شعور همان توجه و معرفتی است که همة انسانها نسبت به کردار و رفتارهای خود دارند و اگر هم گاهی از تعبیر غفلت دربارة خود استفاده میکند، به شکل مجازگویی است، نه حقیقی و برای همین است که در همان جمله که میگوید «از خودم غافل شدم»، عمل غفلت را به خود نسبت میدهد و کسی به جز خودش در این فرایند غفلت، فعل غفلت را انجام نداده است و همین علم و معرفت شخص به اینکه خودش است را، ایشان به عنوان نوعی شعور بیان داشتهاند.