چکیده:
تحقیق حاضر از منظر هدف،کاربردی و از نظر روش، توصیفی-پیمایشی می باشد و به بررسی تاثیر عوامل انگیزشی املیات منابع انسانی استراتژیک بر عملکرد مشتری مداران کارکنان با مطالع موردی مدیریت شعب غرب تهران بانک صادرات ایران می پردازد. عوامل انگیزشی عملیات منابع انسانی استراتژیک موثر بر عملکرد مشتری مدارانه کارکنان در این تحقیق شام تشویقهای پولی و مالی، تشویقهای غیرپولی و مالی، ارتقاء سازمانی، ماهیت و طراحی شغ و جل مشارکت کارکنان بوده که مورد بررسی قرار گرفت. حجم نمونه شامل 300 نفر از کارکنان مدیریت شعب غرب تهران بانک صادرات ایران می باشد و جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه شامل 35 سوال با مقیاس لیکرت استفاده شده است. پس از تحلیل داده ها جمع آوری شده، از طریق آزمون نرمال پارامتریک T تک نمونه ای و آزمون فریدمن، نتایج بدست آمده حاکی از آن است که از دیدگاه کارکنان مدیریت شعب غرب تهران بانک صادرات ایران، اگرچه کلیه عوامل یاد شده دارای رابطه معناداری با عملکرد مشتری مدارانه کارکنان می باشند، لیکن عوامل تشویقهای پولی و مالی، تشویقهای غیرپولی و مالی و ماهیت طراحی شغل بر عملکرد مشتری مدارانه کارکنان تاثیر گذار است و عوامل ارتقاء سارمانی و جلب مشارکت کارکنان با توجه به مطالعه موردی این بانک تاثیری بر عملکرد مشتری مدارانه کارکنان ندارد. همچنین طبق آزمون فریدمن، ماهیت و طراحی شغل بیشترین تاثیر و ارتقاء سازمانی کمترین تاثیر را بر عملکرد مشتری مدارانه کاکنان در این بانک دارد
خلاصه ماشینی:
با این توصیف سوال اصلی این است : آیا عوامل انگیزشی عملیات منابع انسانی استراتژیک بر عملکرد مشتری مدارانه کارکنان در بانک صادرات شعبه غرب تهران تاثیر دارد؟ ادبیات پژوهش تشویقهای پولی و مالی: یک سیستم پاداش نوین نظیر پاداش کل بر این فرض استوار است که همه افراد مانند یکدیگر نیستند و همه آنها فقط به منظور کسب حداکثر پاداش های مالی کار در حالی که پول به طور آشکار بخش مهمی از نمی کنند پاداش است ، اما به طور فزاینده ای مشاهده شده است که چیزی بیش از فقط پول نقد برای جذب و نگهداری افراد توانمند مورد نیاز است .
با توجه به داده های استخراجی از فرضیه دوم مشاهده می گردد که نقطه بحرانی کمتر از ٠/٠٥ است ، همچنین میزان انحراف از میانگین ٦/٦٧، بین حد پایین ٥/١٦ و حد بالای ٨/١٨ می باشد: لذا نتیجه گیری می گردد که بین تشویقهای غیرپولی و مالی و عملکرد مشتری مدارانه کارکنان ارتباط معناداری وجود دارد و چون توزیع دارای میانگین ٦٦/٦٧ می باشد، این ارتباط اثر بخش است .
با توجه به داده های استخراجی از فرضیه سوم مشاهده می گردد که نقطه بحرانی کمتر از ٠/٠٥ است ، همچنین میزان انحراف از میانگین ١٢/١٣- ، بین حد پایین ١٤/٦١- و حد بالای ٩/٦٧- می باشد: لذا نتیجه گیری می گردد که بین ارتقاء سازمانی و عملکرد مشتری مدارانه کارکنان ارتباط معناداری وجود دارد و چون توزیع دارای میانگین ٤٧/٨٧ می باشد، این ارتباط اثر بخش نیست .