چکیده:
خودشناسی غایت و نهایت شناختهاست که به شناخت خداوند حکیم منتهی میشود. تقدّم خودشناسی بر خداشناسی پیشینهیی دیرین دارد؛ چنانکه بزرگان دین خودشناسی را پایان و نهایت تمام شناختها دانستهاند و ارسطو نیز خودشناسی را نخستین گام در مسیر کمال یافتگی بشر میداند. اقبال لاهوری از شاعران بزرگ دنیای اسلام است که به خودشناسی در اشعار خود پرداخته و عدم بالندگی و پویایی مسلمانان را در دوری از اصالت خودی و رمز بزرگ توحید را در وحدت «خودها» رصد کرده است. مقالة حاضر اهمّیّت خودشناسی و خودباوری در اشعار این شاعر و فیلسوف مسلمان را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
خلاصه ماشینی:
فروتنی (1384) در پایان نامة کارشناسی ارشد خود تحت عنوان: درآمدی بر اقبال شناسی به این نتیجه میرسد که در دیرینه شناسی طرح خودی، به عمق قرون اسلامی میرسیم، به حدیث معروفی که در مقام و اهمیت شناخت نفس و معرفت وجودی انسان بیان شده است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» که خداشناسی را در مرتبة دوم شناخت قرار میدهد و خودشناسی را ارجح میداند..
اقبال با احساس این خطر رسالت خود را در آن دید که همچون مولوی به مقابلة این خطر برخیزد؛ بنا براین او برای خود همان نقشی را قائل است که مولوی در 700 سال پیش ایفا نمود: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} در تأثیر مولوی بر اقبال همین بس که نه تنها او را در تمام جاوید نامه راهنمای خود قرار میدهد، بلکه در ابیات پایانی این مثنوی نسل جدید را هم به تعمق در اندیشة پیر روم فرا میخواند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} و بعد اشاره دارد به این که شرحهای نوشته شده بر مثنوی مولوی مورد اعتماد نیست؛ زیرا بر بنیاد تصوف سنتی است؛ که به عقیدة اقبال مغایر شیوة تفکر مولوی است: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} اقبال نیز به همة مسلمانان هشدار میدهد که حرکتی به خود دهند و از نیروی درونی خود بهره گیرند؛ چرا که رسیدن به اهداف زندگی در سایة خودشناسی است و اقبال در تمامی پانزده هزار بیتی که سروده، تأکید بر این مطلب دارد: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} خودی از دیدگاه اقبال جوهر آفرینش و فلسفة وجودی کائنات است.