چکیده:
بزرگان قلمرو معرفت، به واسطة طنین وجودی، که در تاریخ زمانة خویش و بعد از آن دارند، همواره در معرض قضاوت قرار می گیرند؛ آنان را هرکسی به اندازة وسع روزن خویش مینگرد. شمس تبریزی، عارف شهیر آذربایجانی در کتاب مقالات، که گفتارهای شفاهی او به مناسبت های گوناگون است، گاه در مسند داوری مینشیند و در رهگذر قضاوتهای نقّادانة خود که آمیخته به طعنه و طنز است، در مورد مسایل عدیدة اجتماعی، مذهبی و سیاسی بزرگان و عارفان مندرج در مقالات اظهار نظر میکند. این قضاوت های بی پرده یا در پاسخ به سوالاتی است که مطرح شدهاند، یا غالبا نتیجة تعاملات، دیدارها، شنیدهها، و تجربه های فردی شمس با این بزرگان است. شمس دراین اثنا، عقاید و افکار بعضی را میستاید و برعقاید و افکار بعضی میتازد؛ همچنین از دیدگاه و اهداف خود نیز سخن می گوید. هدف نگارندگان در مقالة حاضر، تبیین دیدگاه عرفانی شمس، در مورد حضرت محمّد (ص)، چند شخصیّت عرفانی معاصر شمس و برخی عارفان شطح گو است که به زبانی ساده و گویا بیان شده است.
خلاصه ماشینی:
» (همان: 691) همچنین «همه مصالح پیش او پیدا و آشکار» صفت دیگری است که شمس برای محمّد(ص) برشمرده و معتقد است که محمّد با وجود استغراق تامّ، یک لحظه از خود بی خود نمیشد و مصالح امور مسلمین را تمشیت میکرد؛ زیرا داعی پیام وحی در حالت سُکر نمی توانست رسالت خود را انجام دهد بلکه هُشیاری و بیداری اساسی ترین شرط در این امر خطیر بود و خداوند حامی، یار و مدد کار او در همه حال بود.
» (مقالات شمس، 1369: 628-627) شمس به دلیل ارزش و مقام محمّد(ص)، به فخر رازی میتازد كه محمّد تازی (حضرت محمّد) را با محمّد رازی (فخر رازی) هم سنگ دانسته و زبان به نکوهش او میگشاید و جسارت فخر رازی را زیر سؤال برده است و او را کافر مطلق میپندارد و مبنای تحلیل نظر خود را در ردّ نظریه های فلاسفهای همچون فخر رازی، حدود عقل در استنباط عالم معنا میداند.
» (مقالات شمس، 1369: 239) از تازیانههایی که شمس به ادعای ابن عربی زده است، این است که ابن عربی گفته است: «محمّد پرده دار ماست» ولی به نظر وی، ابن عربی در حالت سُکر و وجد، به زبان شطح، خود را بر محمّد(ص) برتری داده و او را پردهدار خویش خوانده است.
» (مقالات شمس، 1369: 294) غرض شمس از این سخنان، آزمایش اوحدالدّین در مقام تفرید و تجرید بوده است که حقیقت آن در مرحلة معاملات، صرف نظر از خلق و توجّه به خالق با کمال همّت است که با رعایت دقائق اخلاص، اندیشة ردّ و قبول عامّ نداشته باشد و معتقد بود که انسان جبون و ترسو قدرت آن را ندارد که در میان دوستان نزدیک خدا قرار بگیرد.