چکیده:
یکی از گرایش¬های اصلی شعر معاصر، رویکرد مذهبی است. در این بین، می¬توان از قیصر امین¬پور یاد کرد که در فرم و محتوا دست به نوآوری¬هایی زد و جانی دوباره به این بخش از شعر معاصر فارسی بخشید. اگرچه قیصر امین¬پور در دفترهای مختلف شعری یک سیر مستقیم فکری را دنبال نکرد و دچار دگردیسی¬های محتوایی شد، ولی درون¬مایه دینی، هرگز از شعر او رخت برنبست. «عشق»، «جنگ»، «شهادت» و «مرگ¬اندیشی» مهم¬ّترین درون¬مایه¬های شعری امین¬پور هستند که با نگرش¬های اعتقادی او گره خورده¬اند. افزون بر این، مقوله «عبودیّت و بندگی» نیز، بازتاب ویژه¬ای در سروده¬های قیصر دارد. بر این پایه، در مقاله حاضر، با روشی توصیفی – تحلیلی مولّفه¬های عبودیّت و مانع آن، از نگاه قیصر امین¬پور کاویده می¬شود. بررسی-ها نشان می¬دهد که این مولّفه¬ها به ترتیب بسامد شامل «عبودیّت عاشقانه»، «عبودیّت و تکیه صرف به خداوند»، «عبودیّت عارفانه»، «عبودیّت و گشایش در کارها» و «عبودیّت و مظاهر طبیعت» می¬شود. همچنین، از دید قیصر، تغافل، عادت¬ورزی، غرور و خودبینی و توجّه به خود، مانع عبودیّت است.
خلاصه ماشینی:
گرجی و میری (1387)، در مقالهای با عنوان «آیین آیینه، خود را ندیدن است؛ بررسی و تحلیل مجموعه اشعار قیصر امینپور با رویکرد معرفتشناختی»، نشان دادهاند که شاعر خدایی را توصیف کرده است که عاشقی آگاه در ارتباط با زیباییهای معشوق وصف میکند.
به طعم حوصلۀ روزه، سدّ جــوع کنـیمبیا شــبانه به درگــاه او خشوع کــنیمفروتنانه در آن آستان خـــضوع کنــیمبه اصل نسخۀ قاموس خود رجوع کنیم (امینپور، 1364: 108-107) قیصر عشق را مقولهای تعریفشدنی میداند و معتقد است که میتوان این پدیده را در دو بخش بازگو و تبیین کرد: نخست الفت و دوّم، بندگی.
مبحث تعریف عشق نیز، دو قسمت بــودفصل الف، الفت است، قسمت ب، بندگیعشق مساوی است با حاصل جمع وجود؛ ؛ گرچه دویی نیست در حضرت یکتای عشـقنیست به غیر از دو حرف درس الفبای عشقمرگ مساوی است با بـودن منــهای عشــق (امینپور، 1364: 128) در ادامۀ این نگرش، امینپور صبحی را که بدون حضور و ذکر خداوند آغاز شود، دلگیر و ناخوشایند میداند و بر این باور است انسانی که از عشق (= الفت و عبودیّت) تهی باشد، از همۀ خوبیها محروم خواهد شد؛ زیرا این پدیده چون اکسیری است که با در اختیار داشتن میتوان به جمیع فضیلتها و کمالات دست یافت.
این در حالی است که تحلیل نگرشهای خدامحورانۀ قیصر نشان میدهد شاخصههای عبودیّت در شعر و اندیشۀ او نمود برجستهای دارد، به طوری که بقا و ماندگاری آدمی را در یادکرد نام خداوند و تداوم رابطۀ عابد و معبودی معرّفی میکند.
(عسگری حسنکلو، 1392: 107)بر این اساس، شاعردر شعر «راز پرواز» از اصطلاحاتی چون «ز خود رفتن» و «سماع» یاد میکند تا با ایجاد فضایی عارفانه به مخاطبانش یادآور شود وادی تصوّف هم، راهی بسنده و مناسب برای رسیدن به مرحلۀ بندگی خداوند است.