چکیده:
خسرو و شیرین دومین منظومه از پنجگنج نظامی و از زیباترین داستانهای عاشقانه ادب فارسی است. این داستان تاکنون از جنبههای گوناگون و با رویکردهای متفاوت بررسی شده است. یکی از رویکردهایی که در تحلیل این داستان تاکنون مغفول مانده، تطبیق آن با نظریه فرآیند فردیت از دیدگاه یونگ است. ازاینرو، هدف مقاله پیشرو، واکاوی کنشهای شخصیت خسروپرویز و تحول شخصیت او و دیگر شخصیتهای تاثیرگذار این داستان، در طی این مسیر برپایه کهنالگوهای آنیما و آنیموس، سایه، نقاب، خویشتن، پیر خردمند و... با روش تحلیلیـ توصیفی است. نتیجه بررسی حکایت از آن دارد که برای نیل به تفرد و یکپارچهسازی شخصیت خسرو، در جایگاه قهرمان داستان، ورود به عرصه ناخودآگاه الزامی است تا بهوسیله نمایههای نمادین درون، قهرمان به خودشناسی دست یابد و تولدی دیگر در زندگی او حادث و مسیر دستیابی به تاج و تخت و شیرین برایش هموار شود.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله ، سفر سهراب به ایران ، برپایه نظریه یونگ در بحث فرآیند فردیـت ، و کهن الگوی جست وجوی هویت و سلوک و رهسپاری درون ذهنی شخصیت قهرمان و رسیدن او به کمال و هماهنگی ، با کهن الگوهـای ناخودآگـاه ، نقـاب ، سـایه ، آنیمـا، پیـر خردمنـد و خویشتن و تحلیل کلی شخصیت سهراب بررسی شده است .
از دیگر جستارها، مقاله «تحلیل حکایتی از مثنوی براساس روان شناسی تحلیلـی کـارل یونگ » نوشته روحانی و سبیکه است (١٣٩٤)، که در آن «حکایت شیر و خرگوش » ازمنظر سیر و سلوک عارفانه برپایه کهن الگوی یونگ بررسی شده و این نتیجه به دست آمـده اسـت که کشمکش همیشگی میان روح و جسم انسان از ابتدا وجود داشته و بازتاب ولادت مجدد در اندیشه مولوی نیز بسیار چشمگیر است .
کهن الگوی مادر لزومـا قـرار نیست مادری باشد که قهرمان اصلی داستان را به دنیـا آورده اسـت ، بلکـه هـر شخـصیتی کـه ویژگی های مادرانه داشته باشد، می تواند این نقش را ایفا کند، شخصیتی زندگی بخش ، دلسوز، حمایت کننده و بخشنده .
مهـین بـانو در هربـار میزبـانی از خـسرو رفتـار شایسته ای از خود نشان می دهد که این مهربانی و مراقبت بـا کهـن الگـوی مـادر یکـی اسـت ؛ بنابراین ، تصویر مثالی «آنیما» برای خسرو، هم شیرین در جایگاه بزرگ بانوی روح است و هـم مهین بانو که به منزله مادر مثالی برجسته می شود.