چکیده:
از دیدگاه جان هیک شر امری وجودی است و برای توجیه و تعریف آن، نظریه عدل الهی ایرنایوسی را بیان و صورت جدیدی را به آن بخشیده است. آرا و نظریات متنوعی درباره مسئله وجود خداوند، شر و خیر بیان شده است. برخی وجود شر را مهمترین و یگانه عامل انکار وجود خداوند میدانند و برخی از دینداران دیدگاهشان بر خلاف آنهاست. آنچه در این پژوهش به آن پرداخته میشود، بررسی و نقد مسئله متافیزیکی شر و رابطه آن با وجود خدا است. در این مهم تمرکز ما بر پاسخهای جان هیک به مسئله شر است؛ ازاینرو بر آنایم گزارشی از اصول شر و خیر از نگاه جان هیک ارائه دهیم تا پاسخگوی این پرسش اصلی باشیم «که جایگاه شر در ساختار علّی آفرینش چه میتواند باشد». هدف از این نوشتار آن است که بیان کنیم که در آفرینش جهان توسط خداوند و وجود شرور در جهان تناقضی حاصل نیست و خداوند علت شرور نیست و همچنین وجود مسئله شر بر مبنای ضرورت و مشیت الهی است؛ اما از نگاه هیک مصلحت وجود شر برای ما قابل درک نیست و این یک امر رازآلود برای بشر است.
خلاصه ماشینی:
بررسي و نقد شر و رابطه آن با وجود خدا از نگاه جان هيک ، آگوستين و تئوديسه ايرنائوسي (با تکيه بر کتاب شر و خداي عشق جان هيک ) * تاريخ دريافت : ١٣٩٦/٣/٢ تاريخ تأييد: ١٣٩٧/٢/٩ محمد محمدرضايي ** ____________________________________ ليلا روستايي پاتپه چکيده از ديدگاه جان هيک شر امري وجـودي اسـت و بـراي توجيـه و تعريـف آن ، نظريـه عدل الهي ايرنايوسي را بيان و صورت جديدي را به آن بخشيده است .
منظور از رنج هاي گزاف و بيوجـه رنـج هـايي اسـت که به طورتصادفي و بيمعنا و ظاهراً ناعادلانه زنـدگي برخـي از انسـانهـا را بـه نـابودي کشانده، فراتر از حد قابل تصور است و نظريات سنتي مبتني بر مکافـات گناهـان فـرد و مکافات گناهان والدين او يا حضـور وجـود نيروهـاي اهريمنـي و بـدخواهي و سـيطره شيطاني آنها بر دنيا نيز نميتواند توجيه کننده معقـول و قبـولي بـراي وجـود و ضـرورت آنها باشد؛ مثلاً رنجي که برخي از کودکان يا نوزادان بيمار متحمل ميشـوند؛ درحـاليکـه اين کودکان در سنيني نيستند که رنج و بيماري سبب رشد و تعالي آنها شـود يـا افـرادي که تمام دوران زندگي خود را با زحمت تلاش براي گذران زندگي سپري نموده و بـراي گذر از مراحل رندگي با سختيهايي طاقت فرسا مواجه شدهاند و سرانجام بـا تحمـل درد و رنج حاصل از يک بيماري سخت تن به مـرگ مـيدهنـد و جهـان را تـرک مـيکننـد؛ همچنين گاهي وقايع طبيعي مانند زلزله هاي شديد و طوفان سهمگين نيـز نـه تنهـا هـيچ ١٧٧ سازندگي در پي ندارد، بلکه سبب سلب ايمان و ازبين رفتن ويژگيهـاي برتـر انسـاني و اخلاقي ميشوند (٣٣١-٣٢٧.