چکیده:
تپه قشلاق یکی از معدود محوطه های استقراری دوره روستانشینی قدیم در دره تالوار شهرستان بیجار مربوط به هزاره پنجم ق. م. است که با توجه به آزمایشات تاریخ گذاری به روش تابش گرما از تاریخ 5500 ق. م. لغایت 3600ق. م. بدون وقفه مورد سکونت بوده است. انجام سه فصل کاوش باستان شناختی این محوطه، اطلاعات ارزنده ای درخصوص وضعیت فرهنگی و باستان شناسی منطقه در اختیار ما قرار داد. شواهد باستان شناسی روستای کهن قشلاق نشان داد که بافت معماری به لحاظ کالبدی شامل اتاق های کوچک متمرکز و مشرف به حیاط مرکزی هستند که با توجه به یافته های منقول می توان کارکرد آشپزخانه ای، انباری و نشیمن را برای آن ها تشخیص داد. ورودی های اصلی به سمت جنوب غربی (آفتاب گیر) باز می شوند. در اتصال دیوارها در کنج ها از روش قفل و بست استفاده شده و در ارتفاع باقیمانده از بناها هیچ گونه نشانه ای از ترک ناشی از تفاوت بار وارده در کنج ها دیده نمی شود. با توجه به اینکه دره تالوار بیجار در گذرگاه بینابینی شمال غرب ایران و زاگرس مرکزی قرار گرفته، لذا نوعی تعامل روش و سازه ای از هزاره پنجم و چهارم ق. م. شمال غرب ایران مانند حاجی فیروز و دالما و همچنین ویژگی های بومی و محلی و تاثیرات فرهنگ های هم زمان در محوطه هایی مانند سه گابی و گودین در شرق زاگرس مرکزی در بافت آن وجود دارد. از لحاظ روش، این پژوهش متکی بر داده های نویافته از کاوش های میدانی باستان شناسی و سپس مطالعه و مقایسه با بافت های معماری شناخته شده هم زمان در مناطق پیرامونی استوار است. همچنین در برخی موارد به نشانه های معماری سنتی روستایی در محل نیز استناد شده است. در مجموع مشخص شده که معماری اولیه این منطقه به عنوان یک عنصر فرهنگی هنری از ارتباطات فرامنطقه ای، ویژگی های بومی و فناوری های نوآورانه ترکیب یافته است.
خلاصه ماشینی:
رعایت این استاندارد درجهت ساختمانها در انطباق با شرایط اقلیمی منطقه توجه شده است و هدف آن جلوگیری از ورود مستقیم بادهای گرم و خشک تابستانی بوده که از سمت غرب میوزند؛ چراکه در یک مورد که یک ورودی بهسمت غرب باز شده بود، در مقابل آن یکپاره دیوار بهمنظور بادشکن احداث شده بود (Voigt, 1983).
م. منطقۀ زاگرس مرکزی هیچ نشانهای دال بر استفاده از گچ بهعنوان مصالح ساختمانی گزارش نشده است و دقیقا این موضوع مرتبط با بافت زمینشناسی منطقه بوده که تهی از چنین کانساری است و لذا وابستگی کامل معماری اولیه به مصالح در دسترس را نشان میدهد.
بدیهی است در طول زمان و با پوسیده شدن نی در بافت، دیوارها فرو میریزند، اما آثار نی بر روی شفته گل حفظ شده است؛ چراکه بافت آن با بافت همسطح آنسوی دیوارک نی و جگن کاملا متفاوت است، درحالیکه برای دیوارهای باربر در همین مرحلۀ معماری از قلوهسنگهای رودخانهای و چینۀ گل استفاده شده بود (تصویر 10).
IV- تعیین جهت دیوارهای اصلی و انطباق ورودیها با شرایط جغرافیائی: براساس مطالعات کهن اقلیمشناسی5 در منطقۀ زاگرس که بر پایۀ مطالعات گردهشناسی رسوبهای تهنشست دریاچههای جوان دورۀ کواترنری انجام گرفته است و محدودۀ جغرافیایی آن شامل حوضۀ آبریز زریبار کردستان، میرآباد لرستان و نیلوفر کرمانشاه (Wasylikowa, 2006, Van ziest & Bottema, 1991) بوده است، مشخص شده که شرایط اقلیمی فعلی حاکم بر منطقه از حدود 6500 ق.
Architecture and social complexity in the Late Ubaid period:A study of the Built Environment Degirmentepe in East IRAN Anatolia, University of California, Los Angeles.