چکیده:
به دلیل نقش پر اهمیت نقد اجتماعی در تعالی و ارتقاء زندگی جمعی و ایجاد یک سامان اجتماعی مطلوب و هم با توجه به موقعیت امام خمینی(ره) به مثابه یک اندیشمند دینی و مصلح اجتماعی، در جستار حاضر با بهره گیری از روش متن کرا و با رجوع و استناد به آثار و بیانات امام خمینی مقوله نقد اجتماعی در اندیشه این متفکر تحلیل و بررسی می شود. هدف این مقاله تحلیل و ارزیابی اندیشه امام خمینی در باره نقد اجتماعی و سنجش نسبت اندیشه ایشان با تفکر انتقادی و در نهایت بررسی امکان کشف و استنباط چهارچوبی روشمند و منسجم برای نقد اجتماعی با بهره گیری از اندیشه ایشان به ویژه در دوران حاکمیت است. مدعا و دستاورد مقاله این است که از نگاه امام خمینی نقد اجتماعی با تکیه بر درک ویژه ای از انسان و در چهارچوب معیارهایی چون حفظ کرامت انسانی، مصلحت عمومی، و رعایت مبانی شریعت، به عنوان یک حق و وظیفه و مسئولیت فراگیر اجتماعی به رسمیت شناخته شده است. معنای این سخن این است که نقد اجتماعی از منظر امام خمینی مقوله ای درون فرهنگی است که در چارچوب ارزشهای مشترک جامعه امکان پذیر است و در درون سنت اسلامی معنا پیدا می کند.
خلاصه ماشینی:
مدعا و دستاورد مقاله اين است که از نگاه امام خميني (ره ) نقد اجتمـاعي بـا تکيـه بـر درک ويـژه اي از انسان و در چهارچوب معيارهايي چون حفظ کرامت انساني ، مصلحت عمومي و رعايت مباني شريعت ، به عنوان يک حق و وظيفه و مسئوليت فراگير اجتماعي به رسميت شناخته شده است .
با توجه به ضرورت پاسخ دادن به پرسش هاي ياد شده در يک چهارچوب نظري منسجم ، در سنت هاي فکري مختلف انديشه بشري و به ويژه در ميان انديشمندان معاصر غرب تلاش هاي مهمي براي پيريـزي بنيان هاي تئوريک نقد و عرضه نظريه اي درباره نقد اجتماعي، به عنوان يکي از انـواع نقـد، صـورت گرفتـه است که در اين ميان ميتوان دست کم به چهار سنت مهم انديشه اي شامل سنت انتقادي ١، جامعه گرايي ، 2 1.
بر اساس اين فرض و بـا توجـه به ضرورت تبيين ميراث فکري ايراني- اسلامي و نيز با توجه به موقعيت ممتاز امام خميني(ره ) بـه عنـوان انديشمندي ديني متأثر از ميراث و سنت اسلامي و هم با توجه به جايگـاه حيـاتي نقـد اجتمـاعي در قـوام بخشيدن به نظام هاي سياسي، در اين جستار مقوله نقد اجتماعي در انديشه هاي امـام خمينـي(ره ) بررسـي ميگردد.
با توجه به فراز ياد شده ، از نگاه امام خميني(ره ) پيش نياز اساسي نقد وجود آزاديهاي سياسي است ، بـا اين همه ايشان در برخي از بيانات خود به زمينه هاي روان شناختي فقر انديشه انتقادي نيز اشاره کـرده انـد: «اگر انسان خودش را ساخته بود، هيچ بدش نميآمد که يک رعيتي هـم بـه او انتقـاد کنـد؛ اصـلا بـدش نميآمد، از انتقاد بدش نميآمد» (صحيفه ، ج ١٣: ١٩٨).