چکیده:
کودکان خیابانی در شهر کرمانشاه مانند کودکان بسیاری از مراکز استانهای کشور به کار و زندگی میپردازند. برای ایجاد هر تغییری در وضعیت این کودکان نخست باید به ارزیابی این وضعیت و عوامل مرتبط با خیابانیشدن آنها پرداخت. در این پژوهش کمی و کیفی، ویژگیهای جمعیتشناختی و کار کودکان خیابانی بررسی شده است. این پژوهش بخشی از مطالعة ارزیابی سریع در شش شهر کشور است که در سال 1395-1396 در دو فاز کیفی و کمی در شهر کرمانشاه انجام شد. در بخش کیفی با نمونهگیری هدفمند، 19 مصاحبة فردی با مطلعان کلیدی و 9 بحث گروهی با استفاده از پرسشنامههای نیمهساختاریافته با کودکان خیابانی صورت گرفت. سپس در بخش کمی، پس از شناسایی 54 پاتوق خیابانی کار کودکان با استفاده از نمونهگیری زمان-مکان و پرسشنامه، اطلاعات 64 کودک خیابانی در پاتوقهای کار کودکان در خیابان جمعآوری شد. بهمنظور تحلیل دادهها در بخش کیفی از تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. نتایج نشان میدهد کودکان خیابانی شهر کرمانشاه عمدتاً پسر (2/92 درصد) و از نظر ترکیب ملیتی-قومی همگی ایرانی هستند که به سه قوم لک، کولی و کرد تعلق دارند. اغلب کودکان خیابانی (3/81 درصد) نزد خانواده و بستگان زندگی میکنند. حدود نیمی از این والدین طلاق گرفتهاند (6/26 درصد) یا یکی از آنها فوت شده است (28 درصد). پدران بیشتر این کودکان بیسواد (3/20 درصد) یا کمسواد (7/79 درصد) هستند و حدود 78 درصد آنها بیکارند. اعتیاد از مشکلات شایع میان خانوادههای این کودکان است و حدود 70 درصد پدران، مصرفکنندة فعلی یا قبلی مواد بودهاند. همچنین حدود 60 درصد کودکان تحصیل نمیکنند و بیشتر به مشاغل خرد مانند دستفروشی (86 درصد) میپردازند، اما حدود 36 درصد آنان به جمعآوری ضایعات مشغولاند. مهمترین دلیل کارکردن کودکان، کمک به معیشت خانواده (70 درصد)، اجبار خانواده (68 درصد) و بیسرپرستی (14 درصد) است. این کودکان در معرض مشکلات متعددی در خیابان قرار دارند که شایعترین آن تحمل سرما و گرمای شدید، گرسنگی و توهین و کتکخوردن از مأموران و مردم است. کودکان خیابانی کرمانشاه به خانوادههایی با شرایط بسیار نامطلوب اجتماعی-اقتصادی تعلق دارند. توجه به نیازهای اولیه و ضروری این خانوادهها و کاهش و کنترل وضعیت اعتیاد و بیکاری سرپرستان خانواده، برای کاهش کار کودکان در خیابان ضروری بهنظر میرسد. بهعلاوه وجود مراکزی که کودکان در طول روز برای استفاده از غذای گرم و محافظت از سرما به آن مراجعه کنند، همچنین ممانعت از برخوردهای نامطلوب مأموران جمعآوری با کودکان از موارد لازم برای بهبود شرایط کودکان خیابانی است.
This study is part of a rapid assessment and response study in six cities of the country, which was conducted in Kermanshah, Iran in 1994-1996 in two qualitative and quantitative phases. In the qualitative section with targeted sampling, 19 individual interviews with key information and 9 group discussions were conducted using semi-structured questionnaires with street children. Then, in a little section after identifying 54 children's street hangouts, through time-space sampling, using a questionnaire, 64 street children were gathered in street children's hangouts. Qualitative content analysis was used to analyze data in the qualitative section.
Results
The results showed that street children in Kermanshah are mostly boys (92.2%), and in terms of national-ethnic composition, they are all Iranian and belong to the three tribes of Lak, Koli and Kurd. Most street children (81.3%) live in families and relatives, but about half of parents have divorced parents (26.6%) or one of them died (28%). Fathers are often illiterate (20.3%) or less literate (79.7%), and about 78% of them are unemployed. Addiction is one of the most common problems among the families of these children, and about 70% of the current or past consumer fathers of the material. Also, about 60 percent of children are out of school and often pay for small businesses such as handicrafts (86 percent), but about 36 percent of children are busy collecting waste.The most important cause of working for children is family support (70%), family coercion (68%) and neglected (14%).
خلاصه ماشینی:
با اين حال خيابانيشدن کودکان علاوه بر محروم کردن آنان از حقوق اساسي خود مانند برخورداري از آموزش و مراقبت خانوادگي، به دليل ساعات کار طولاني در خيابان با پيامدهاي جدي جسمي، رواني و اجتماعي براي آن ها همراه است ؛ براي مثال واله و دونا (٢٠٠٤) با پژوهشي در رواندا دريافتند که تقريبا نيمي از کودکان خياباني بي خانمان و بدون مراقبت خانوادگي هستند.
عوامل گوناگوني دربارة ظهور پديدة کودکان خياباني بيان شده است ؛ از يک سو فقر و شرايط اقتصادي خانواده ها که کودکان را به کار در خيابان ها به منظور کسب درآمد و کمک به معيشت خانواده مي راند (اپتکار، ٢٠٠٢؛ لميا، ١٩٩٤) و از سوي ديگر نابساماني و مشکلات خانواده هاي کودکان خياباني مانند اعتياد، تن فروشي و خشونت و آزار آنان که آن ها را به خروج از خانه به منظور گريز از شرايط سخت زندگي سوق مي دهد.
با مرور بسياري از مطالعات در شهرهاي مختلف ايران درمييابيم اغلب کودکان خياباني خانواده دارند و با آن ها در ارتباط هستند (٨٠ درصد)، اما در خانواده هايي با وضعيت اجتماعي - اقتصادي پايين زندگي مي کنند و اغلب به دليل مشکلات اقتصادي خانواده ها به کار در خيابان مي پردازند (وامقي و همکاران ، ١٣٨٨).