چکیده:
سالیان متمادی، شغل برای بشر به عنوان وسیله ای برای رفع نیازها، احتیاجات مادی و منبع درآمد تلقی می شد. در این زمان ها مشاغل به راحتی فراگرفته می شدند و افراد تا پایان عمر وظایف شغلی معمول را تکرار می کردند. کار کردن وسیله ای برای گذران زندگی بود و تلاش برای بقا از اهداف اصلی پرداختن به کار بود. با رشد جوامع و افزایش تنوع شغل و پیچیدگی های آن، الگوی موفقیت و پیشرفت از طریق شغل جامعیت بیش تری پیدا کرد. در این نگاه به شغل به مثابه نردبان عمودی پیشرفت نگریسته می شد که افراد در حال بالا رفتن از آن و خواهان پیشرفت، ترقی و موفقیت هستند. افراد بسیاری در تلاش برای رسیدن به موفقیت به بالای نردبان پیشرفت رسیدند و ناگهان به مسیر پیموده شده نظر انداختند. در این چشم انداز سوالات جدیدی مطرح گردید. آیا نردبان بر دیوار درست تکیه داده شده؟ سوالاتی که باعث ورود معناخواهی و رسالت در حوزه شغل و فعالیت های انسان عصر جدید شد. در این مقاله مروری بر مدل سه گانه معناها و جهت گیریهای شغلی همسو با پارادایم های ذکر شده و یافته های پژوهشی مربوطه مورد بررسی قرار می گیرد.
for many years, meaning of work was to meet needs, physical and financial resources for human. in this times, work was consists of samples activities and easy to learn. so people do routine work duties for lifetime. survived goals were major ressoon for work. with population grow and increasing diversity and complexity of work, progress and successfully paradigm was more comprehensive. in this time, most people percieve work as a vertical ladder that want rising from it and want to progress, prosperity and success. many persons strive for success went to the top of the ladder and suddenly looked traveled path. in this new perspective was raised new questions. wheter the ladder is leaning against the wall right? questions that want meaning and calling in the new era of occupation and human activitis. this paper presents an overview of the three meanings and work oreintation in line wirh the paradigm of listed above and study relevant research findings.
خلاصه ماشینی:
1 Yugo 2 Cameron 3 Dutton 4 Quinn 5 Linley 6 Joseph 7 Gamst 8 Waitley مفهوم معناي شغلي روانشناسان سازماني، مشاوران شغلي از مدت ها قبل تاکنون علاقمند به درک معنايي بوده اند که افراد از شــغلشــان پيدا مي کنند و خواهان تعيين ارتباط معنا با عملکردهاي اصلي و بهزيستيها به وسيله گزارش هاي افراد از شغلشان و سنجش رضايت شغلي افراد هستند (هرزبرگ ١، ماسنر٢ واسنيدرمن ٣، ١٩٥٩؛ هرزبرگ ، ١٩٦٦؛ ورزسنيسکي، مک کالي ٤، روزين ٥ و شوارتز٦، ١٩٩٧).
1 Herzberg 2 Mausner 3 Snyderman 4 McCauley 5 Rozin 6 Schwartz 7 O’Brien 8 Roberson 9 Guion 10 Landy 11 Pallone 12 Rickard 13 Hurley 14 Tirman Rooyesh-e-Ravanshenasi, Vol. 7 (5), Summer2018 چندين سال بعد گوين (١٩٩٢) به فقدان تحقيقات بيشتر در زمينه معناي شغلياشاره کرد.
قابل ذکر اســـت که در مطالعات مختلف ، مفهوم معناي شغلي، اشکال متعددي به خود گرفته است (بريف و نورد، ١٩٩٠) 1 Šverko 2 Vizek-Vidović 3 Baumeister 4 Brief 5 Nord 6 Chalofsky مدل سه گانه معنا يا جهت گيري شغلي جهت گيري شغلي شيوه اي مناسب براي معين نمودن معناي شغلي افراد است ؛ مدل امرارمعاش ، مســير پيشــرفت و رســالت برگرفته از کتاب عادات قلب اســت (بلا وهمکاران ، ٢٠٠٧) کهشـــيوه اي براي بازنگري عميق بر نحوه زندگي کردن در آمريکا اســت ، در اين مدل به شــغل به ســه روش مختلف ، با توجه به نتايج بســيار متفاوت و تأثيرات بالقوه در يک زندگي معنادار نگريسته شده است .